دلا کوی حسین عرش زمین است
باز دگر باره رسید اربعین
جوش زند خون حسین از زمین
شد چهلم روز عزای حسین
جان جهان باد فدای حسین
##############################
دلا کوی حسین عرش زمین است
مطاف و کعبه دل ها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند
حسین بن علی، آن را نگین است
السلام ای کشته های بی کفن
السلام ای وادی کربلا
السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوه گاه ذوالمنن
السلام ای کشته های بی کفن
******************************************
چهل روزه که بوی گل نیومد
صدای چهچه بلبل نیومد
چهل روزه چهل منزل اسیرم
غم چل ساله گویی کرده پیرم
دادگاههاي تفتيش عقايد به روايت اسناد!
كليسا با سوزاندن در آتش و شكنجه يا ترور رواني، ممنوعيت اشتغال به كار و سانسور آثار قلمي صدها سال بيدينان و دگرانديشان را تحت تعقيب قرار ميداد. اسناد و پروندههاي تفتيش عقايد از محرمانهترين اسناد واتيكان بود كه به شدت از آنها مراقبت ميشد.
اكنون اصلاحات در رُم شروع شده است و قرار است اسناد مربوط به شكارانسانها كه در 4500 جلد جمعآوري شده است، منتشر شود.
هنگامي كه زمان اجراي حكم اعدام نزديك ميشد، جمعيت در ساحل رود دونا جمع ميشدند. سپس اگنس را به روي پل آوردند. او سر تا پا ميلرزيد، دعا ميكرد، زاري و شيون مينمود و با تمام چهرهاش از ناحقي كه بر او روا داشته شده بود شكايت ميكرد ولي بينتيجه بود. جلادان، اين زن جوان را گرفتند و به داخل آب پرتاب كردند. محكوم به اعدام به كمك يك پاي خود كه بسته نشده بود، شناكنان خويش را به ساحل رساند و با تمام توان، تقاضاي كمك كرد. در حالي جمعيت هنوز مردد بودند كه آيا كمك كنند يا نه، جلاد سريعاً با ميله بلندي او را به زير امواج آب فرو برد.
اگنس به عنوان قرباني براي سعادت با واريا در چهارشنبه 12 اكتبر 1435 اين گونه جان سپرد. يك مورخ ناشناس حدود چهار سده بعد از مرگ اگنس برناور، به استناد نقل قولهاي منتقل شده در طول نسلها ميگويد: او بايستي به عنوان “جادوگر سياسي” ميمرد. دوك ارنست از خاندان ويتلز باخ او را به عنوان همسر پسر و وليعهد خود آلبرشت نپذيرفته بود، چون در اين ازدواج رعايت طبقات و شؤون خانوادگي نشده بود.
اگنس متهم به خلافكاري بر عليه ديوان سلطنتي بود. هفت نفر از شاهزادگان و شواليهها و نجيبزادگان در دادگاه عليه او شهادت دادند. اگنس برناور، مظنون به فريب شوهرش با عشق جادويي و زبانهاي ساحرانه شده بود.
تفتيش عقايد، ارگاني وابسته به پاپ بود كه به نام خدا، اشخاص مظنون به بدعتگذاري، جادوگري و … را تحت تعقيب قرار ميداد.
در طول پنج سده، از برقراري دادگاههاي تفتيش عقايد به وسيله پاپ اينوسنس چهارم INNOZENZ در سال 1252 بعد از ميلاد تا زمان اصلاحات و روشنفكري، براساس تخمينها بين يك تا ده ميليون انسان به قتل رسيدند كه بيشترين آنها زنده زنده سوزانده شدند. البته تنها كليساي كاتوليك نبود كه به اين عارضه گرفتار شد؛ اصلاحطلبهايي چون مارتين لوتر و كالوين (CALVIN) نيز در مقابل دگرانديشان و جادوگران صعوبانهتر از دادگاههاي تفتيش عقايد پاپ رفتار كردند.اگرچه هميشه روحانيون ناظر بر شكنجه و بازجويي و اعدامها نبودند، اما عاملان دنيايي آنها چون دوك ارنست در اشترابينگ (straubing) و يا نجيبزادگان (حكام) اسپانيايي، دستورات به ظاهر انجيلي را رعايت مينمودند.
اسناد دادگاههاي تفتيش عقايد تا 22 ژانويه امسال (2000) از آخرين و محفوظترين اسرار دنيا بود. در اين روز بالاترين مقام حافظ ايمان و دين در كليساي كاتوليك، اسقف اعظم ژوزف راتسينگر ((Joseph Ratzinger آلماني، بخشي دستچين شده از اسناد محرمانه واتيكان را افشا كرد.
كليسا با سوزاندن در آتش و شكنجه يا ترور رواني، ممنوعيت اشتغال به كار و سانسور آثار قلمي صدها سال بيدينان و دگرانديشان را تحت تعقيب قرار ميداد. اسناد و پروندههاي تفتيش عقايد از محرمانهترين اسناد واتيكان بود كه به شدت از آنها مراقبت ميشد. اكنون در طول پنج سده، از برقراري دادگاههاي تفتيش عقايد به وسيله پاپ اينوسنس چهارم INNOZENZ در سال 1252 بعد از ميلاد تا زمان اصلاحات و روشنفكري، براساس تخمينها بين يك تا ده ميليون انسان به قتل رسيدند كه بيشترين آنها زنده زنده سوزانده شدند.
اصلاحات در رُم شروع شده است و قرار است اسناد مربوط به شكار انسانها كه در 4500 جلد جمعآوري شده است، منتشر شود.او در مورد افشاي اسرار تفتيش عقايد گفت: اين به خاطر شفافيت و كشف حقايق است و نه چيز ديگر. و اسقف اعظم واتيكان اشيله زيلوستريني (Achille Silvestrini) نيز ذوقزده گفت: افشاي اسناد تفتيش عقايد از آرشيو محرمانه، “نوعي اصلاح و پاكسازي داخلي است".
مدتهاي مديد، كليساي كاتوليك سعي ميكرد سخنان آرامبخشي درباره تفتيش عقايد بگويد يا از تبعات آن بكاهد. اولين بار پاپ پاول دوم (Paul II) بود كه آشكارا از اين ننگ نام برد. وي در سال 1994 در نامهاي به اسقفها نوشت: “چگونه ميتوان انواع خشونتهايي را كه به نام دين شده است، كتمان كرد و جنگهاي مذهبي و عقيدتي، دادگاههاي نمايشي تفتيش عقايد و بقيه انواع تجاوز به حقوق بشر را ناديده گرفت؟"براي اين مرد لهستانيالاصل، به خوبي مشخص شده بود كه تعقيب بيرحمانه دگرانديشان چه آثاري بر جاي نهاده است. اين موضوع قابل ملاحظه است كه چنين روشهاي تحميلي به وسيله ايدئولوژيهاي تماميتخواه قرن بيستم نيز به كار گرفته شدهاند.
چند سال پيش از آن، پاپ از كليسا خواسته بود: “كليسا بايستي خود اين انگيزه را داشته باشد كه زواياي تاريك تاريخ خود را بررسي كرده و آن را تحت نور تعاليم انجيل ارزيابي نمايد". اين خواسته كه منتهاي آرزوي قلبي و ثمره زندگي اوست، برخاسته از تجربياتي است كه زندگي خود او را در زير يوغ كمونيستهاي تماميتخواه شكل داده بود. او ميخواست كليساي خود را همچنين در هزاره ديگر هم پابرجا نگاه دارد، آنچه كه به گفته كشيشهاي نزديك به او اين پيرمرد مريض را سر پا نگاه ميدارد. يكي از روياهاي پاپ اين است كه با ورود به سال 2000 مقداري زياد از بارهاي گذشته را به بيرون بياندازد (تشبيه به بالون در حال سقوط كه بارهاي اضافي را پرتاب ميكند تا دوباره صعود كند).
سرپرست آرشيو كليسا آقاي هرمن اشورت (Herman Schrredt) ميگويد كه “انتشار آرشيو تفتيش عقايد يك عمل شجاعانه نيست، بلكه عملي عاقلانه است.”
اسناد رفتارهاي بيرحمانه خشونتآميز دادگاههاي تفتيش عقايد كه در بسياري از آرشيوهاي اروپايي محافظت ميشوند دال بر اين است كه متهمان فاقد هر گونه حقوقي بودهأند و دادستان و مدعيالعموم در عين حال نقش قاضي را بر عهده داشتهأند. بچهها بايستي از والدين خود خبرچيني ميكردند، زنها به شوهران خود و مردان به زنان خويش تهمت ميزدند و شكنجه نه تنها مجاز، بلكه واجب بود.
4500 رديف از اسناد منتظر رمزگشايي است. اسنادي كه نشان ميدهد چگونه بالاترين مقامهاي حافظ شريعت مسيحيت، بيش از 400 سال از دستورات ناب كليسا محافظت ميكردهأند. اين اسناد (اسناد محرمانه واتيكان) حاكي از خبرچينيها، اوراق بازجويي و اسناد احكام صادره و همچنين گواهيهايي در مورد تعداد زيادي از قربانيان “شكار گمراهان شريعت” است.
در مجموع مجلدهاي منتشر شده، مجموعهاي از اسناد تاريكترين دوران كليساي كاتوليك موجود است. در بين آنها، نامههاي قضات دادگاههاي تفتيش عقايد، 225 پالت اسناد نامهنگاري با مأموران امنيتي محلي كليسا، اسناد مربوط به دادگاههاي شهر سينا (Siena) (ايتاليا)، اسناد مربوط به نحوه برخورد با يهوديها و تعداد زيادي پروندههاي مالي دادگاههاي كليسا و همچنين ليستبرداري دقيقي از رشوههاي داده شده به چشم ميخورد. گذشته از آن 50 جلد در مورد محتكران و رباخواران، تمايلات جنسي غيرطبيعي، جادوگري و خرافيپرستي و در كنار آن پروندههاي مربوط به اداره سانسور و مميزي كتب كليسا كه زير نظر مقامات مقدس قرار داشت ديده ميشود.
اداره سانسور بايستي با وسواس جستوجو ميكرد كه كدام يك از آثار چاپي ضاله، مسؤول زيان وارده بر سلامت رواني پيروان شناخته ميباشد.
اسناد و مدارك واقعي آرشيو ملي بسيار وسيعتر از وضعيت فعلي آن بود. دو سوم اسناد در ابتداي قرن نوزدهم ناپديد شد. در سال 1810 ناپلئون تمامي آرشيو را به پاريس منتقل كرد. او آرزو داشت تمامي آثار هنري و گنجينههاي مدارك و آرشيوها را براي افزايش اعتبار خودش و فرانسه در پايتخت جمعآوري كند.
در سال 1816 واتيكان اموال خود را پس گرفت. براي تأمين مخارج انتقال اسناد از پاريس به رم، نمايندگان واتيكان، “مدارك بيارزش” دادگاهها را به دلالها و علاقمندان جمعآوري اسناد فروختند!كسبه با كاغذهاي قديمي اسناد تفتيش عقايد، پاكت ميوه درست ميكردند. مقداري از آنها هم در عبور از كوههاي آلپ ناپديد شد.
اداره مركزي تفتيش عقايد كليساي كاتوليك رم، در سال 1542 به وسيله پاپ پاول سوم تأسيس شد. يعني سيصد سال بعد از آن كه اگنوسنس چهارم اين ارگان را در تمام اروپا به وجود آورده بود. در ابتدا تعقيب جادوگران و ساحران، به متعصبين غيرتي وابسته به مركزيت تفتيش عقايد و حاكمان دنيايي، براي آرامش خاطر آنها واگذار شده بود. ولي از اين به بعد دادگاه تفتيش عقايد مستقر در رم بايستي هم و غم خود را براي مبارزه با بدعتگذاران فوقالعاده خطرناكتر و در حال رشد در داخل مركزيت كليساي مارتين لوتر و رفقاي او به كار ميبرد.
از سال 1569 پليس اعتقادي پاپ در پاليس (Palais) در نزديكي واتيكان مستقر شد. بر روي سر در قرارگاه به دستور پاپ پيوس (Pius) پنجم اين شعار نوشته شده بود: “اين ساختمان براي مبارزه با جادوگري و تبليغ و براي توسعه مذهب كاتوليك بنا شده است.” اين لوح مرمري در ابتداي دهه شصت برداشته شد و اكنون در انبار متروكه پاپ نگهداري ميشود.
اولين مورخي كه از گلاسنوست (Glasnost)(اصلاحات) واتيكان سود برد، پيتر اشميت (PeterSchmidt) 48 ساله است. هزينه تحقيقات اشميت را دانشگاه كلن و انستيتوي آلماني تاريخ رم براي سه سال تضمين كرده است. او تقريباً تمام روزهاي هفته در اتاق مطالعهاي كه براي اين كار آماده شده است، در آرشيو تفتيش عقايد كنكاش ميكند.
جنجاليترين كشف او “سريجر مانيا” Serie Germania را يك رديف اسناد و نامه از آلمان به مركزيت رم است. اين سري از نامهها از سال 1557با نامهاي از اسقف شهر آگس بورگر Augsburger به نام اتو تروخس Otto Truchsess شروع ميشود كه در آن، فرزند يك پزشك به دادگاه تفتيش عقايد لو داده ميشود. اين سري با 12 جلد و تا قرن 18 ادامه مييابد. هر جلد از اسناد حدود 30 سانتيمتر ضخامت دارد و شامل گزارش كاملي از جادوگري در مناطق آلمانينشين است كه در آن به طور يكسان درباره پروتستانها و كاتوليكها به رم گزارش شده است.
خبرچينان تفتيش عقايد، با وسواس و حتي از فاصله دور هر كس را بوي معاند و جادوگر ميداد جستوجو ميكردند. خلاصهاي از يك صورتجلسه به زبان ايتاليايي چنين است: در 26 ژوئن 1634 صاحب مسافرخانه به مركز تفتيش عقايد شهر گزارش داد كه او اموال يك تاجر آلماني به نام شوبينگر (Schobinger) را در انبار خود نگهداري كرده است. مسؤول تفتيش عقايد از او ميپرسد كه آيا به او گفته شده بود كه شوبينگر معاند است؟ او پاسخ منفي ميدهد و ميگويد فقط گفته شده بود كه او آلماني است. مسؤول ميپرسد كه آيا به او تفهيم شده است كه تمام تجار آلماني معاند هستند؟ پاسخ: آري، …
تعدادي از تجار، براساس پرونده بازداشت شده و بازجويي ميشوند. آنها بايستي طرفهاي تماس ايتاليايي خود را معرفي كرده و نام تجار آشناي خود را بگويند. صاحب مسافرخانه نيز بازداشت ميشود. با اين وجود داستان به سادگي حل شده و بازداشتشدگان آزاد ميشوند، چون تفتيش كنندگان خواهان مشكلات ديپلماتيك با شاهزادگان و نجباي آلماني نبودند.
همه اسناد مربوط به مميزيها به طور كامل باقي مانده است. در مجموع، تعداد 328 مجموعه اسناد نگهداري ميشود. اداره سانسور و مميزي در واكنش به اختراع چاپ در سال 1571 ميلادي تأسيس شد. اختراع چاپ به وسيله يوهانس گوتنبرگ، رهبران كليسا را با دردسر مواجه نمود؛ زيرا افراد عادي هم شروع به مطالعه و يادگيري و بدين وسيله شروع به انديشيدن كردند. افكار اصلاحطلبان و ترجمه انجيل به وسيله مارتين لوتر در تيراژ ميليوني توزيع شده بود.
در ليست كتب ممنوعه، آثار متفكران مشهوري از ايتاليا، فرانسه، اسپانيا و آلمان و به ضميمه برخي از آنها اين يادداشت كليشهاي ديده ميشود “تمام آثار ممنوع است". در اين ليست نام “ولتر"، دشمن كليسا با تمامي آثارش ديده ميشود. ولتر قربانيان دادگاه تفتيش عقايد را بالغ بر ده ميليون انسان تخمين زده بود.
همينطور نام فيلسوف خداپرست “امانوئل كانت” به خاطر اثر “نقدي بر فرد ناب” در اين ليست ديده ميشود. نام “بالزاك” با تمام رمانهايش در ليست سياه آورده شده است.
طبق تخمين پروفسور هوبرت ولف (Hubert Wolf)، استاد الهيات دانشگاه فرانكفورت، واتيكان حدود 10000 جلد كتاب يا مجموعه آثار را در ليست سياه قرار داده بود. اين روند تا مجمع عمومي دوم كليسا در سال 1965 ادامه داشت. عاقبت در اين مجمع عمومي، باقيمانده تنگنظريها و احساس قيموميت بر روشنفكران كنار گذارده شد.
آخرين ليست سياه مربوط به سال 1961 است كه تمامي آثار ژان پل سارتر فيلسوف اگزيستانسياليست و كتاب “استاندارد فمينيست” متعلق به همسر او سيمونه دو بوايور (Simone de Beauroir)، كتاب “موجود ديگر"، همينطور رمان “پوست از نويسنده ايتاليايي مالاپارت (Curzio Malaparte) و تمامي آثار رماننويس ايتاليايي آلبرتو موراويا (Alberto Moravia) و نويسنده فرانسوي گيده (Andre Gide) و همچنين كتاب “مسيحي بالغ” نوشته ژزف تومه (Josef Thome) آلماني را در برميگيرد.
بعضي از مفتشين عقايد از موقعيت خود براي ثروتأندوزي سود ميبردند. بدترين آنها ديهگو رودريگز لوسرو (Diego Rodriguez Lucero) بود كه در سال 1499 در كوردوبا قاضي دادگاه جادوگران و ساحران شد. او با وسواس تمام در بين ثروتمندان شهر به دنبال نقاط ابهامآميز ميگشت تا آنها را محكوم كرده و بسوزاند و سپس ثروت آنها را تصاحب كند.
اسناد اداره سانسور، بيانگر آن است كه طي ساليان دراز، چگونه و چرا يك نويسنده مورد بيمه ري قرار ميگرفته است. اين اسناد طي قرنها شديداً محافظت شده و محرمانه تلقي ميگشت، به عنوان مثال هاينريش هاينه (Heinrieh Heine) به شهادت اين اسناد، صدراعظم اتريش شاهزاده متريخ شاعر آلماني را در رم متهم كرده است. اين نجيبزاده اتريشي در مورد شاعر آلماني گفته است كه او افكار انقلابي خطرناكي را اشاعه ميدهد كه ميتواند پايههاي ساختار فئودالي اروپا را متزلزل نمايد. در نهايت ناظران انتشار كتب فقط آثار فكري او را آتش زدند و خود او از مجازات در امان ماند.
شانس زنده ماندن بعد از متهم شدن به جادوگري، شامل حال همه كساني كه گرفتار دادگاه مقدس تفتيش عقايد رمي شدند، نگرديد. شديدترين برخورد در دوران تعقيب ساحران را پليس عقيدتي در اسپانيا و آلمان از خود نشان دادند.
دادگاه تفتيش عقايد اسپانيا در دهه 70 سده 15 ميلادي، با تلاش راهب صومعه دوميكان، “آلنسو هوجدا” Alonso de HoJeda تأسيس شد. هوجدا نزد خانواده سلطنتي يهوديهاي مسيحي شده، ايزابلا (Isabella) از شهر كاستيلين tilien و فرديناند Ferdinand از اهالي آراگون را متهم كرد كه آنها مخفيانه به عقايد خود پايبندند و چون در مشاغل دولتي بالايي قرار دارند، ميتوانند براي خانواده سلطنتي خطرناك باشند.
اين استدلال مورد قبول خانواده سلطنتي قرار گرفت و آنها تقاضاي تأسيس يك سازمان تفتيش عقايد مستقل از رم را نمودند. چون اسپانيا گذشته از داشتن عقايد ضد يهودي مخالف پاپ هم برخلاف ساير نقاط ايتاليا، مقر پاپ از شكار جادوگران در امان بود كه اين به دليل بينش بهتر كاردينالهاي رم بود. در سال1588 آنها اعلام كردند كه زنان متهم به جادوگري اجازه ندارند، زنان ديگر را به عنوان شريك جرم معرفي كنند.آنها تقاضا كردند كه اين سازمان جديد زير نظر دولت اسپانيا قرار گيرد. پاپ زيگتوس (Sixtus) نهم با اين تقاضا موافقت كرد.
در 6 فوريه 1481 در سويل (Sevilla)ا اولين “نمايش عقيدتي” بر ضد شش نفر مسيحي يهوديالاصل برگزار شد و آنها در آتش سوزانده شدند. تا سال 1490 در شهرهاي جنوبي اسپانيا بيش از 400 نفر ديگر مجازات شدند. بيشتر آنها از خاندان متمول بودند و اموال آنها مصادره شد.
اولين تفتيش عقايد بزرگ از سوي توماس دو توركومادا Tomas de Torquemada راهب صومعه دومينيكن و اعتراف گيرنده (بازجوي) شاهزاده خانم ايزابلا (Isabella) بود. او بسياري از ساحران را در روزهاي مقدس براي مؤمنان به نمايش ميگذارد. در سال 1481 او 12000 يهودي را كه حاضر به غسل تعميد و پذيرش مسيحيت نشده بودند، در آتش سوزاند.
بعد از شكست و نابودي سلاطين اسلامي در گرانادا، در سال 1492 مأموران تفتيش عقايد ميدان وسيعي براي فعاليت خود يافتند. مسلمانهايي كه به دين مسيحيت گرويده بودند پليس امنيتي كاتوليك، شبكه ماهرانهاي براي اثبات عدم ايمان واقعي آنها براي گرفتار نمودن آنان ايجاد كرده بود. هر كس كه شراب يا گوشت خوك نميخورد به عنوان ساحر بالقوه معرفي ميگشت و همينطور زناني كه انگشتان خود را حنا ميبستند يا هر كس كه زياد به آداب نظافت مقيد بود، مظنون تلقي ميشد، چون كه در قرآن، قبل از هر عبادتي دستور شستشو داده شده است.
مسأله مسلمانهاي جزاير را مفتشين عقايد در سال 1609 در عرض چند روز حل كردند. آنها تمام مسيحيهاي موريس (Morisco) را به شمال آفريقا منتقل كردند. تعداد آنها تا 3 ميليون نفر تخمين زده شده است.
بعضي از مفتشين عقايد از موقعيت خود براي ثروتأندوزي سود ميبردند. بدترين آنها ديهگو رودريگز لوسرو (Diego Rodriguez Lucero) بود كه در سال 1499 در كوردوبا قاضي دادگاه جادوگران و ساحران شد. او با وسواس تمام در بين ثروتمندان شهر به دنبال نقاط ابهامآميز ميگشت تا آنها را محكوم كرده و بسوزاند و سپس ثروت آنها را تصاحب كند. بدين خاطر او از كشف شبكه توطئهگران يهوديهاي ايمان آورده (مسيحي شده) خبر داد كه در فكر ايجاد “سرزمين يهود” در اسپانيا هستند. او در يك مجازات دستهجمعي 107 نفر مظنون را در آتش سوزاند.
چگونگي اعدام دستهجمعي دادگاه تفتيش عقايد اسپانيا را يكي از شهود ماجرا در سال 1680 به رشته تحرير درآورد. مراسم مقدس حدود دو روز طول كشيد كه طي آن روحانيون مزين به انواع زينتآلات، نمايش اعتقادي سوزاندن 80 جنايتكار را اجرا كردند. برابر تشريفات به زندگي آنها خاتمه داده شد.
دادگاه تفتيش عقايد اسپانيا كه در اثر اشاعه اتهام “جادوگري” به پروتستانهاي آلماني رونق بيشتري يافته بود، در دوران رنسانس متزلزل شد. البته اين موضوع در مورد تمام دادگاههاي تفتيش عقايد صادق است. در سال 1808 ژوزف بناپارت، برادر ناپلئون بناپارت، شكنجهگاههاي مسيحي را تعطيل اعلام كرد، ولي كشتار در اسپانيا 18 سال بعد از آن خاتمه يافت. در سال 1826 در والنسيا آخرين جادوگر اعدام شد.
توهم وجود جادوگري از دو منبع تغذيه ميشد؛ يكي از دوران سحرآميز قرون وسطا كه پر از ساحران و ارواح خبيثه بود و ديگري از تصور ريشهدار در مسيحيت درباره ترس از زنان به عنوان عاملان انحراف!
حرمله و حضرت علی اصغر (علیه السلام) :
داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست
حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید.از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم.
نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند
پس تیر حرمله به کجا خورده است؟
تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود.
دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبرد معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان.
سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟
در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت چرا حضرت با اینکه از قساوت لشکر عمر سعد خبر داشته این کار را کرده است.
چهارم که از همه نیز جالبتر است آن است که اصلا کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش میتواند به نوزاد شیر بدهد