حکایت پیرزن نخ ریس و گریه آیةالله العظمی حجت(قدس سره)
13 دی 1395 توسط موسسه آموزش عالي فاطمه الزهرا سطح 3 خوراسگان
حکایت پیرزن نخ ریس و گریه آیةالله العظمی حجت(قدس سره)
پیرزنی در قم با نخ ریسی خود, خمس و سهم امامش را نزد آیةالله العظمی حجت کوه کمره ای (قدس سره) می آورد, وقتی می خواست از اتاق بیرون رود عقب عقب می رفت و خیره خیره به آقا نگاه می کرد؛ آقا دلیلیش را پرسیدند؟
پیرزن گفت: می خواهم خوب قیافه شما رو در خاطرم نگه دارم و روز قیامت شما را تحویل خدا بدهیم و بگویم: خدایا! من جان کندم و خمس و سهم امامم را به این آقا دادم تا از دینم حافظت کند, حال اگر او در راه کم گذاشته او را مؤاخذه کن!
مرحوم آیةالله العظمی حجت0قدس سره) خمس را بر زمین گذاشتند و به شدت گریه کردند.
منبع: خاطرات حجةالاسلام و المسلمین قرائتی/2/101