• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

دادگاههاي تفتيش عقايد به روايت اسناد!

06 آبان 1396 توسط موسسه آموزش عالي فاطمه الزهرا سطح 3 خوراسگان

كليسا با سوزاندن در آتش و شكنجه يا ترور رواني، ممنوعيت اشتغال به كار و سانسور آثار قلمي صدها سال بي‌دينان و دگرانديشان را تحت تعقيب قرار مي‌داد. اسناد و پرونده‌هاي تفتيش عقايد از محرمانه‌ترين اسناد واتيكان بود كه به شدت از آن‌ها مراقبت مي‌شد.

اكنون اصلاحات در رُم شروع شده است و قرار است اسناد مربوط به شكارانسان‌ها كه در 4500 جلد جمع‌آوري شده‌ است، منتشر شود.

هنگامي كه زمان اجراي حكم اعدام نزديك مي‌شد، جمعيت در ساحل رود دونا جمع مي‌شدند. سپس اگنس را به روي پل آوردند. او سر تا پا مي‌لرزيد، دعا مي‌كرد، زاري و شيون مي‌نمود و با تمام چهره‌اش از ناحقي كه بر او روا داشته شده بود شكايت مي‌كرد ولي بي‌نتيجه بود. جلادان، اين زن جوان را گرفتند و به داخل آب پرتاب كردند. محكوم به اعدام به كمك يك پاي خود كه بسته نشده بود، شناكنان خويش را به ساحل رساند و با تمام توان، تقاضاي كمك كرد. در حالي جمعيت هنوز مردد بودند كه آيا كمك كنند يا نه، جلاد سريعاً با ميله بلندي او را به زير امواج آب فرو برد.

اگنس به عنوان قرباني براي سعادت با واريا در چهارشنبه 12 اكتبر 1435 اين گونه جان سپرد. يك مورخ ناشناس حدود چهار سده بعد از مرگ اگنس برناور، به استناد نقل قول‌هاي منتقل شده در طول نسل‌ها مي‌گويد: او بايستي به عنوان “جادوگر سياسي” مي‌مرد. دوك ارنست از خاندان ويتلز باخ او را به عنوان همسر پسر و وليعهد خود آلبرشت نپذيرفته بود، چون در اين ازدواج رعايت طبقات و شؤون خانوادگي نشده بود.

اگنس متهم به خلاف‌كاري بر عليه ديوان سلطنتي بود. هفت نفر از شاهزادگان و شواليه‌ها و نجيب‌زادگان در دادگاه عليه او شهادت دادند. اگنس برناور، مظنون به فريب شوهرش با عشق جادويي و زبان‌هاي ساحرانه شده بود.

تفتيش عقايد، ارگاني وابسته به پاپ بود كه به نام خدا، اشخاص مظنون به بدعت‌گذاري، جادوگري و … را تحت تعقيب قرار مي‌‌داد.

در طول پنج سده، از برقراري دادگاه‌هاي تفتيش عقايد به وسيله پاپ اينوسنس چهارم INNOZENZ در سال 1252 بعد از ميلاد تا زمان اصلاحات و روشنفكري، براساس تخمين‌ها بين يك تا ده ميليون انسان به قتل رسيدند كه بيشترين آن‌ها زنده زنده سوزانده شدند. البته تنها كليساي كاتوليك نبود كه به اين عارضه گرفتار شد؛ اصلاح‌طلب‌هايي چون مارتين لوتر و كالوين (CALVIN) نيز در مقابل دگرانديشان و جادوگران صعوبانه‌تر از دادگاه‌هاي تفتيش عقايد پاپ رفتار كردند.اگرچه هميشه روحانيون ناظر بر شكنجه و بازجويي و اعدام‌ها نبودند، اما عاملان دنيايي آنها چون دوك ارنست در اشترابينگ (straubing) و يا نجيب‌زادگان (حكام) اسپانيايي، دستورات به ظاهر انجيلي را رعايت مي‌نمودند.

اسناد دادگاه‌هاي تفتيش عقايد تا 22 ژانويه امسال (2000) از آخرين و محفوظ‌ترين اسرار دنيا بود. در اين روز بالاترين مقام حافظ ايمان و دين در كليساي كاتوليك، اسقف اعظم ژوزف راتسينگر ((Joseph Ratzinger آلماني، بخشي دست‌چين شده از اسناد محرمانه واتيكان را افشا كرد.

كليسا با سوزاندن در آتش و شكنجه يا ترور رواني، ممنوعيت اشتغال به كار و سانسور آثار قلمي صدها سال بي‌دينان و دگرانديشان را تحت تعقيب قرار مي‌داد. اسناد و پرونده‌هاي تفتيش عقايد از محرمانه‌ترين اسناد  واتيكان  بود  كه  به  شدت  از  آن‌ها  مراقبت  مي‌شد. اكنون در طول پنج سده، از برقراري دادگاه‌هاي تفتيش عقايد به وسيله پاپ اينوسنس چهارم INNOZENZ در سال 1252 بعد از ميلاد تا زمان اصلاحات و روشنفكري، براساس تخمين‌ها بين يك تا ده ميليون انسان به قتل رسيدند كه بيشترين آن‌ها زنده زنده سوزانده شدند.
 اصلاحات در رُم شروع شده است و قرار است اسناد مربوط به شكار انسان‌ها كه در 4500 جلد جمع‌آوري شده‌ است، منتشر شود.او در مورد افشاي اسرار تفتيش عقايد گفت: اين به خاطر شفافيت و كشف حقايق است و نه چيز ديگر. و اسقف اعظم واتيكان اشيله زيلوستريني (Achille Silvestrini) نيز ذوق‌زده گفت: افشاي اسناد تفتيش عقايد از آرشيو محرمانه، “نوعي اصلاح و پاكسازي داخلي است".

مدت‌هاي مديد، كليساي كاتوليك سعي مي‌كرد سخنان آرام‌بخشي درباره تفتيش عقايد بگويد يا از تبعات آن بكاهد. اولين بار پاپ پاول دوم (Paul II) بود كه آشكارا از اين ننگ نام برد. وي در سال 1994 در نامه‌اي به اسقف‌ها نوشت: “چگونه مي‌توان انواع خشونت‌هايي را كه به نام دين شده است، كتمان كرد و جنگ‌هاي مذهبي و عقيدتي، دادگاه‌هاي نمايشي تفتيش عقايد و بقيه انواع تجاوز به حقوق بشر را ناديده گرفت؟"براي اين مرد لهستاني‌الاصل، به خوبي مشخص شده بود كه تعقيب بي‌رحمانه دگرانديشان چه آثاري بر جاي نهاده است. اين موضوع قابل ملاحظه است كه چنين روش‌هاي تحميلي به وسيله ايدئولوژي‌هاي تماميت‌خواه قرن بيستم نيز به كار گرفته شده‌اند.

چند سال پيش از آن، پاپ از كليسا خواسته بود: “كليسا بايستي خود اين انگيزه را داشته باشد كه زواياي تاريك تاريخ خود را بررسي كرده و آن را تحت نور تعاليم انجيل ارزيابي نمايد". اين خواسته كه منتهاي آرزوي قلبي و ثمره زندگي اوست، برخاسته از تجربياتي است كه زندگي‌ خود او را در زير يوغ كمونيست‌هاي تماميت‌خواه شكل داده‌ بود. او مي‌خواست كليساي خود را همچنين در هزاره ديگر هم پابرجا نگاه دارد، آنچه كه به گفته كشيش‌هاي نزديك به او اين پيرمرد مريض را سر پا نگاه مي‌دارد. يكي از روياهاي پاپ اين است كه با ورود به سال 2000 مقداري زياد از بارهاي گذشته را به بيرون بياندازد (تشبيه به بالون در حال سقوط كه بارهاي اضافي را پرتاب مي‌كند تا دوباره صعود كند).

سرپرست آرشيو كليسا آقاي هرمن اشورت (Herman Schrredt) مي‌گويد كه “انتشار آرشيو تفتيش عقايد يك عمل شجاعانه نيست، بلكه عملي عاقلانه است.”

اسناد رفتارهاي بي‌رحمانه خشونت‌آميز دادگاه‌هاي تفتيش عقايد كه در بسياري از آرشيوهاي اروپايي محافظت مي‌شوند دال بر اين است كه متهمان فاقد هر گونه حقوقي بوده‌أند و دادستان و مدعي‌العموم‌ در عين حال نقش قاضي را بر عهده داشته‌أند. بچه‌ها بايستي از والدين خود خبرچيني مي‌كردند، زن‌ها به شوهران خود و مردان به زنان خويش تهمت مي‌زدند و شكنجه نه تنها مجاز، بلكه واجب بود.

4500 رديف‌ از اسناد منتظر رمزگشايي است. اسنادي كه نشان مي‌دهد چگونه بالاترين مقام‌هاي حافظ شريعت مسيحيت، بيش از 400 سال از دستورات ناب كليسا محافظت مي‌كرده‌أند. اين اسناد (اسناد محرمانه واتيكان) حاكي از خبرچيني‌ها، اوراق بازجويي‌ و اسناد احكام صادره و همچنين گواهي‌هايي در مورد تعداد زيادي از قربانيان “شكار گمراهان شريعت” است.

در مجموع مجلدهاي منتشر شده، مجموعه‌اي از اسناد تاريك‌ترين دوران كليساي كاتوليك موجود است. در بين آن‌ها، نامه‌هاي قضات دادگاه‌هاي تفتيش عقايد، 225 پالت اسناد نامه‌نگاري‌ با مأموران امنيتي محلي كليسا، اسناد مربوط به دادگاه‌هاي شهر سينا (Siena) (ايتاليا)، اسناد مربوط به نحوه برخورد با يهودي‌ها و تعداد زيادي پرونده‌‌هاي مالي دادگاه‌هاي كليسا و همچنين ليست‌برداري دقيقي از رشوه‌‌هاي داده شده به چشم مي‌خورد. گذشته از آن 50 جلد در مورد محتكران و رباخواران، تمايلات جنسي غيرطبيعي، جادوگري و خرافي‌پرستي و در كنار آن پرونده‌هاي مربوط به اداره سانسور و مميزي كتب كليسا كه زير نظر مقامات مقدس قرار داشت ديده مي‌شود.

اداره سانسور بايستي با وسواس جست‌وجو مي‌كرد كه كدام يك از آثار چاپي ضاله، مسؤول زيان وارده بر سلامت رواني پيروان شناخته مي‌باشد.

اسناد و مدارك واقعي آرشيو ملي بسيار وسيع‌تر از وضعيت فعلي آن بود. دو سوم اسناد در ابتداي قرن نوزدهم ناپديد شد. در سال 1810 ناپلئون تمامي آرشيو را به پاريس منتقل كرد. او آرزو داشت تمامي آثار هنري و گنجينه‌هاي مدارك و آرشيوها را براي افزايش اعتبار خودش و فرانسه در پايتخت جمع‌آوري كند.

در سال 1816 واتيكان اموال خود را پس گرفت. براي تأمين مخارج انتقال اسناد از پاريس به رم، نمايندگان واتيكان، “مدارك بي‌ارزش” دادگاه‌ها را به دلال‌ها و علاقمندان جمع‌آوري اسناد فروختند!كسبه با كاغذهاي قديمي اسناد تفتيش عقايد، پاكت ميوه درست مي‌كردند. مقداري از آن‌ها هم در عبور از كوه‌هاي آلپ ناپديد شد.

اداره مركزي تفتيش عقايد كليساي كاتوليك رم، در سال 1542 به وسيله پاپ پاول سوم تأسيس شد. يعني سيصد سال بعد از آن كه اگنوسنس چهارم اين ارگان را در تمام اروپا به وجود آورده بود. در ابتدا تعقيب جادوگران و ساحران، به متعصبين غيرتي وابسته به مركزيت تفتيش عقايد و حاكمان دنيايي، براي آرامش خاطر آن‌ها واگذار شده بود. ولي از اين به بعد دادگاه تفتيش عقايد مستقر در رم بايستي هم و غم خود را براي مبارزه با بدعت‌گذاران فوق‌العاده خطرناك‌تر و در حال رشد در داخل مركزيت كليساي مارتين لوتر و رفقاي او به كار مي‌برد.

از سال 1569 پليس اعتقادي پاپ در پاليس (Palais) در نزديكي واتيكان مستقر شد. بر روي سر در قرارگاه به دستور پاپ پيوس (Pius) پنجم اين شعار نوشته شده بود: “اين ساختمان براي مبارزه با جادوگري و تبليغ و براي توسعه مذهب كاتوليك بنا شده است.” اين لوح مرمري در ابتداي دهه شصت برداشته شد و اكنون در انبار متروكه پاپ نگهداري مي‌شود.

اولين مورخي كه از گلاسنوست (Glasnost)(اصلاحات) واتيكان سود برد، پيتر اشميت (PeterSchmidt) 48 ساله است. هزينه تحقيقات اشميت را دانشگاه كلن و انستيتوي آلماني تاريخ رم براي سه سال تضمين كرده است. او تقريباً تمام روزهاي هفته در اتاق مطالعه‌اي كه براي اين كار آماده شده است، در آرشيو تفتيش عقايد كنكاش مي‌كند.

جنجالي‌ترين كشف او “سري‌جر مانيا” Serie Germania را يك رديف اسناد و نامه‌ از آلمان به مركزيت رم است. اين سري از نامه‌ها از سال 1557با نامه‌اي از اسقف شهر آگس بورگر Augsburger به نام اتو تروخس Otto Truchsess شروع مي‌شود كه در آن، فرزند يك پزشك به دادگاه تفتيش عقايد لو داده مي‌شود. اين سري با 12 جلد و تا قرن 18 ادامه مي‌يابد. هر جلد از اسناد حدود 30 سانتي‌متر ضخامت دارد و شامل گزارش كاملي از جادوگري در مناطق آلماني‌نشين است كه در آن به طور يكسان درباره پروتستان‌ها و كاتوليك‌ها به رم گزارش شده است.

خبرچينان تفتيش عقايد، با وسواس و حتي از فاصله دور هر كس را بوي معاند و جادوگر مي‌داد جست‌وجو مي‌كردند. خلاصه‌اي از يك صورت‌جلسه به زبان ايتاليايي چنين است: در 26 ژوئن 1634 صاحب مسافرخانه به مركز تفتيش عقايد شهر گزارش داد كه او اموال يك تاجر آلماني به نام شوبينگر (Schobinger) را در انبار خود نگهداري كرده است. مسؤول تفتيش عقايد از او مي‌پرسد كه آيا به او گفته شده بود كه شوبينگر معاند است؟ او پاسخ منفي مي‌دهد و مي‌گويد فقط گفته شده بود كه او آلماني است. مسؤول مي‌پرسد كه آيا به او تفهيم شده است كه تمام تجار آلماني معاند هستند؟ پاسخ: آري، …

تعدادي از تجار، براساس پرونده بازداشت شده و بازجويي مي‌شوند. آن‌ها بايستي طرف‌هاي تماس ايتاليايي خود را معرفي كرده و نام تجار آشناي خود را بگويند. صاحب مسافرخانه نيز بازداشت مي‌شود. با اين وجود داستان به سادگي حل شده و بازداشت‌شدگان آزاد مي‌شوند، چون تفتيش كنندگان خواهان مشكلات ديپلماتيك با شاهزادگان و نجباي آلماني نبودند.

همه اسناد مربوط به مميزي‌ها به طور كامل باقي مانده‌ است. در مجموع، تعداد 328 مجموعه اسناد نگهداري مي‌شود. اداره سانسور و مميزي در واكنش به اختراع چاپ در سال 1571 ميلادي تأسيس شد. اختراع چاپ به وسيله يوهانس گوتنبرگ، رهبران كليسا را با دردسر مواجه نمود؛ زيرا افراد عادي هم شروع به مطالعه و يادگيري و بدين وسيله شروع به انديشيدن كردند. افكار اصلاح‌طلبان و ترجمه انجيل به وسيله مارتين لوتر در تيراژ ميليوني توزيع شده بود.

در ليست كتب ممنوعه، آثار متفكران مشهوري از ايتاليا، فرانسه، اسپانيا و آلمان و به ضميمه برخي از آن‌ها اين يادداشت كليشه‌اي ديده مي‌شود “تمام آثار ممنوع است". در اين ليست نام “ولتر"، دشمن كليسا با تمامي آثارش ديده مي‌شود. ولتر قربانيان دادگاه تفتيش عقايد را بالغ بر ده ميليون انسان تخمين زده بود.

همين‌طور نام فيلسوف خداپرست “امانوئل كانت” به خاطر اثر “نقدي بر فرد ناب” در اين ليست ديده مي‌شود. نام “بالزاك” با تمام رمان‌هايش در ليست سياه آورده شده است.

طبق تخمين پروفسور هوبرت ولف (Hubert Wolf)، استاد الهيات دانشگاه فرانكفورت، واتيكان حدود 10000 جلد كتاب يا مجموعه آثار را در ليست سياه قرار داده بود. اين روند تا مجمع عمومي دوم كليسا در سال 1965 ادامه داشت. عاقبت در اين مجمع عمومي، باقيمانده تنگ‌نظري‌ها و احساس قيموميت بر روشنفكران كنار گذارده شد.

آخرين ليست سياه مربوط به سال 1961 است كه تمامي آثار ژان پل سارتر فيلسوف اگزيستانسياليست و كتاب “استاندارد فمينيست” متعلق به همسر او سيمونه دو بوايور (Simone de Beauroir)، كتاب “موجود ديگر"، همين‌طور رمان “پوست از نويسنده ايتاليايي مالاپارت (Curzio Malaparte) و تمامي آثار رمان‌نويس ايتاليايي آلبرتو موراويا (Alberto Moravia) و نويسنده فرانسوي گيده (Andre Gide) و همچنين كتاب “مسيحي بالغ” نوشته ژزف تومه (Josef Thome) آلماني را در برمي‌گيرد.

بعضي از مفتشين عقايد از موقعيت خود براي ثروت‌أندوزي سود مي‌بردند. بدترين آن‌ها ديه‌گو رودريگز لوسرو (Diego Rodriguez Lucero) بود كه در سال 1499 در كوردوبا قاضي دادگاه جادوگران و ساحران شد. او با وسواس تمام در بين ثروتمندان شهر به دنبال نقاط ابهام‌آميز مي‌گشت تا آن‌ها را محكوم كرده و بسوزاند و سپس ثروت آن‌ها را تصاحب كند.
اسناد اداره سانسور، بيان‌گر آن است كه طي ساليان دراز، چگونه و چرا يك نويسنده مورد بي‌مه ري قرار مي‌گرفته است. اين اسناد طي قرن‌ها شديداً محافظت شده و محرمانه تلقي مي‌گشت، به عنوان مثال هاينريش هاينه (Heinrieh Heine) به شهادت اين اسناد، صدراعظم اتريش شاهزاده متريخ شاعر آلماني را در رم متهم كرده است. اين نجيب‌زاده اتريشي در مورد شاعر آلماني گفته است كه او افكار انقلابي خطرناكي را اشاعه مي‌دهد كه مي‌تواند پايه‌هاي ساختار فئودالي اروپا را متزلزل نمايد. در نهايت ناظران انتشار كتب فقط آثار فكري او را آتش زدند و خود او از مجازات در امان ماند.

شانس زنده ماندن بعد از متهم شدن به جادوگري، شامل حال همه كساني كه گرفتار دادگاه مقدس تفتيش عقايد رمي شدند، نگرديد. شديدترين برخورد در دوران تعقيب ساحران را پليس عقيدتي در اسپانيا و آلمان از خود نشان دادند.

دادگاه تفتيش عقايد اسپانيا در دهه 70 سده 15 ميلادي، با تلاش راهب صومعه دوميكان، “آلنسو هوجدا” Alonso de HoJeda تأسيس شد. هوجدا نزد خانواده سلطنتي يهودي‌هاي مسيحي شده، ايزابلا (Isabella) از شهر كاستيلين tilien و فرديناند Ferdinand از اهالي آراگون را متهم كرد كه آن‌ها مخفيانه به عقايد خود پاي‌بندند و چون در مشاغل دولتي بالايي قرار دارند، مي‌توانند براي خانواده سلطنتي خطرناك باشند.

اين استدلال مورد قبول خانواده سلطنتي قرار گرفت و آن‌ها تقاضاي تأسيس يك سازمان تفتيش عقايد مستقل از رم را نمودند. چون اسپانيا گذشته از داشتن عقايد ضد يهودي مخالف پاپ هم برخلاف ساير نقاط ايتاليا، مقر پاپ از شكار جادوگران در امان بود كه اين به دليل بينش بهتر كاردينال‌هاي رم بود. در سال1588 آن‌ها اعلام كردند كه زنان متهم به جادوگري اجازه ندارند، زنان ديگر را به عنوان شريك جرم معرفي كنند.آن‌ها تقاضا كردند كه اين سازمان جديد زير نظر دولت اسپانيا قرار گيرد. پاپ زيگتوس (Sixtus) نهم با اين تقاضا موافقت كرد.

در 6 فوريه 1481 در سويل (Sevilla)ا اولين “نمايش عقيدتي” بر ضد شش نفر مسيحي يهودي‌الاصل برگزار شد و آن‌ها در آتش سوزانده شدند. تا سال 1490 در شهرهاي جنوبي اسپانيا بيش از 400 نفر ديگر مجازات شدند. بيشتر آن‌ها از خاندان متمول بودند و اموال آن‌ها مصادره شد.

اولين تفتيش عقايد بزرگ از سوي توماس دو توركومادا Tomas de Torquemada راهب صومعه دومينيكن و اعتراف گيرنده (بازجوي) شاهزاده خانم ايزابلا (Isabella) بود. او بسياري از ساحران را در روزهاي مقدس براي مؤمنان به نمايش مي‌گذارد. در سال 1481 او 12000 يهودي را كه حاضر به غسل تعميد و پذيرش مسيحيت نشده بودند، در آتش سوزاند.

بعد از شكست و نابودي سلاطين اسلامي در گرانادا، در سال 1492 مأموران تفتيش عقايد ميدان وسيعي براي فعاليت خود يافتند. مسلمان‌هايي كه به دين مسيحيت گرويده بودند پليس امنيتي كاتوليك، شبكه ماهرانه‌اي براي اثبات عدم ايمان واقعي آن‌ها براي گرفتار نمودن آنان ايجاد كرده بود. هر كس كه شراب يا گوشت خوك نمي‌خورد به عنوان ساحر بالقوه معرفي مي‌گشت و همين‌طور زناني كه انگشتان خود را حنا مي‌بستند يا هر كس كه زياد به آداب نظافت مقيد بود، مظنون تلقي مي‌شد، چون كه در قرآن، قبل از هر عبادتي دستور شستشو داده شده است.

مسأله مسلمان‌هاي جزاير  را مفتشين عقايد در سال 1609 در عرض چند روز حل كردند. آن‌ها تمام مسيحي‌هاي موريس (Morisco) را به شمال آفريقا منتقل كردند. تعداد آن‌ها تا 3 ميليون نفر تخمين زده شده است.

بعضي از مفتشين عقايد از موقعيت خود براي ثروت‌أندوزي سود مي‌بردند. بدترين آن‌ها ديه‌گو رودريگز لوسرو (Diego Rodriguez Lucero) بود كه در سال 1499 در كوردوبا قاضي دادگاه جادوگران و ساحران شد. او با وسواس تمام در بين ثروتمندان شهر به دنبال نقاط ابهام‌آميز مي‌گشت تا آن‌ها را محكوم كرده و بسوزاند و سپس ثروت آن‌ها را تصاحب كند. بدين خاطر او از كشف شبكه توطئه‌گران يهودي‌هاي ايمان آورده (مسيحي شده) خبر داد كه در فكر ايجاد “سرزمين يهود” در اسپانيا هستند. او در يك مجازات دسته‌جمعي 107 نفر مظنون را در آتش سوزاند.

چگونگي اعدام دسته‌جمعي دادگاه تفتيش عقايد اسپانيا را يكي از شهود ماجرا در سال 1680 به رشته تحرير درآورد. مراسم مقدس حدود دو روز طول كشيد كه طي آن روحانيون مزين به انواع زينت‌آلات، نمايش اعتقادي سوزاندن 80 جنايتكار را اجرا كردند. برابر تشريفات به زندگي آن‌ها خاتمه داده شد.

دادگاه‌ تفتيش عقايد اسپانيا كه در اثر اشاعه اتهام “جادوگري” به پروتستان‌‌هاي آلماني رونق بيشتري يافته بود، در دوران رنسانس متزلزل شد. البته اين موضوع در مورد تمام دادگاه‌هاي تفتيش عقايد صادق است. در سال 1808 ژوزف بناپارت، برادر ناپلئون بناپارت، شكنجه‌گاه‌هاي مسيحي را تعطيل اعلام كرد، ولي كشتار در اسپانيا 18 سال بعد از آن خاتمه يافت. در سال 1826 در والنسيا آخرين جادوگر اعدام شد.

توهم وجود جادوگري از دو منبع تغذيه مي‌شد؛ يكي از دوران سحرآميز قرون وسطا كه پر از ساحران و ارواح خبيثه بود و ديگري از تصور ريشه‌دار در مسيحيت درباره ترس از زنان به عنوان عاملان انحراف‌!

 نظر دهید »

حرمله و حضرت علی اصغر (علیه السلام) :

02 آبان 1396 توسط موسسه آموزش عالي فاطمه الزهرا سطح 3 خوراسگان


 داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست
حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید.از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم.
نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند
پس تیر حرمله به کجا خورده است؟
تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود.
دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبرد معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان.
سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟
در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت چرا حضرت با اینکه از قساوت لشکر عمر سعد خبر داشته این کار را کرده است.
چهارم که از همه نیز جالبتر است آن است که اصلا کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش میتواند به نوزاد شیر بدهد

 نظر دهید »

چرا قبر امام حسين ـ عليه السّلام ـ شش گوشه دارد؟

02 آبان 1396 توسط موسسه آموزش عالي فاطمه الزهرا سطح 3 خوراسگان

 

پاسخ :
در ميان اقوال مورخان دربارة چگونگي دفن حضرت سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ و ياران باوفاي آن حضرت اندك تفاوتي، ديده مي‌شود؛ جهت روشن شدن موضوع به تشريح بعضي از آنها مي‌پردازيم:
الف. مرحوم مفيد پس از ذكر اسامي هفده نفر از شهيدان بني‌هاشم كه همگي از برادران و برادرزادگان و عموزادگان امام حسين ـ عليه السّلام ـ بودند، مي‌فرمايد: آنان پايين پاي آن حضرت در يك قبر (گودي بزرگ) دفن شدند و هيچ اثري از قبر آنان نيست و فقط زائران با اشاره به زمين در طرف پاي امام ـ عليه السّلام ـ آنان را زيارت مي‌كنند و علي بن الحسين ـ عليهم السّلام ـ (علي اكبر) از جملة آنان است، برخي گفته‌اند: محل دفن علي اكبر نسبت به قبر امام حسين ـ عليه السّلام ـ نزديك‌ترين محل است.[1]
ب. و نيز مي‌گويد: ‌پس از بازگشت عمر بن سعد از كربلا، جماعتي از بني‌اسد كه در غاضريه سكونت داشتند، آمده و بر پيكر امام حسين ـ عليه السّلام ـ و يارانش نماز گذاردند و آن حضرت را همان جايي كه الآن قبر اوست دفن كردند و علي ابن الحسين (علي اكبر) ـ عليه السّلام ـ را در پايين پاي پدر به خاك سپردند، سپس براي ديگر شهيدان از اهل بيت و اصحاب، حفيره‌اي كندند و همة آنان را در آن حفيره به صورت دسته جمعي دفن كردند و عباس بن علي ـ عليه السّلام ـ را در راه غاضريّه، در همان محلي كه به شهادت رسيد و اكنون قبر اوست به خاك سپردند.[2]
ج. در بعضي از روايات آمده است: امام سجاد ـ عليه السّلام ـ (با قدرت امامت و ولايت) به كربلا آمد و بني‌اسد را سرگردان يافت، چون كه ميان سرها و بدن‌ها جدايي افتاده بود و آنها راهي براي شناخت نداشتند، امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ از تصميم خود براي دفن شهيدان خبر داد، آن گاه به جانب جسم پدر رفت، با وي معانقه كرد و با صداي بلند گريست، سپس به سويي رفت و با كنار زدن مقداري كمي خاك قبري آماده ظاهر شد، به تنهايي پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من كسي هست كه مرا كمك كند و بعد از هموار كردن قبر، روي آن نوشت: «هذا قبر الحسين بن علي بن ابي طالب الّذي قتلوه عطشاناً غريباً»؛ اين قبر حسين بن علي بن ابي طالب است، آن حسيني كه او را با لب تشنه و غريبانه كشتند. پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمويش عباس ـ عليه السّلام ـ رفت و آن بزرگوار را نيز به تنهايي به خاك سپرد.
سپس به بني‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده كنند، در يكي از آنها بني‌هاشم و در ديگري ساير شهيدان را به خاك سپردند، نزديك‌ترين شهيدان به امام حسين ـ عليه السّلام ـ فرزندش علي اكبر ـ عليه السّلام ـ است؛[3] امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اينباره به عبدالله بن حمّاد بصري فرموده است: امام حسين ـ عليه السّلام ـ را غريبانه كشتند، بر او مي‌گريد كسي كه او را زيارت كند غمگين مي‌شود و كسي كه نمي‌تواند او را زيارت كند دلش مي‌سوزد براي كسي كه قبر پسرش را در پايين پايش مشاهده كند.[4]
گر چه بعضي از مطالب در كيفيت به خاك سپاري امام حسين ـ عليه السّلام ـ و اين كه چه كسي امام حسين ـ عليه السّلام ـ را دفن كرده، در اين نقل‌ها متفاوت است، ولي از مجموع آنها يك نكته قابل استفاده است كه به عنوادن نتيجه ارائه مي‌گردد و آن اين كه: قبر علي اكبر ـ عليه السّلام ـ در پايين پاي امام حسين ـ عليه السّلام ـ قرار دارد.
نتيجه: بنابراين مي‌توان ادعا كرد كه ضريح كوچكي كه بر ضريح حضرت سيدالشهدا ـ عليه السّلام ـ متصل است و در طرف پايين پاي آن حضرت قرار دارد و از مجموع دو ضريح يك ضريح شش گوشه درست شده به احترام علي اكبر ـ عليه السّلام ـ و به نام آن حضرت است.
عبدالرّزاق حسني ضريح امام حسين ـ عليه السّلام ـ را چنين توصيف كرده است:
«ضريح امام حسين ـ عليه السّلام ـ عبارت است از: يك بلندي (صندوق مانند) چوبي كه به عاج زينت شده و روي آن دو مشبك[5] قرار دارد،‌ مشبك داخلي از فولاد گران قيمت و مشبك خارجي از نقرة‌ روشن سفيد است… به مشبك خارجي مشبك ديگري بدون اين كه مانعي بين آن دو باشد، متصل است و فقط از هر طرف به اندازة ‌يك متر كوتاه‌تر از مشبك خارجي متعلق به امام حسين ـ عليه السّلام ـ است و زير آن مشبّك قبر علي بن الحسين ـ عليهم السّلام ـ است كه همراه پدر در يك روز شهيد شده و در كنار پدر دفن گرديده است.[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. الارشاد، شيخ مفيد.
2. مقتل الحسين، عبدالرزاق موسوي مقدم.
3. موجز تاريخ البلدان العرافيه، عبدالرزاق حسني.
——————————————————————————–
[1] . مفيد، الارشاد، سلسلة مؤلفات شيخ مفيد، دار المفيد للطباعة و النصر و التوزيع، ج11، صص 125 ـ 126، جزء 2.
[2] . مفيد، همان، ص 114؛ خليلي، ‌جعفر، موسوعة العتبات المقدسه قم-كربلا، بيروت، منشورات مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1407 ق، ص 73، جزء8.
[3] . عبدالرزاق الموسوي، المقرم، مقتل الحسين ـ عليه السّلام ـ ، تهران، قسم الدراسات الاسلاميه، مؤسسه البعثة، ص320 ـ 321.
[4] . قمي، جعفر بن محمد، ابن قولويه، كامل الزيارات، مؤسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، 1417 ق، صص 537 ـ 538، المقرم، همان، ص321.
[5] . هر چيز سوراخ، سوراخ پنجره مانند را مشبك ‌گويند.
[6] . خليلي، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه، قسم كربلا، جزء 8، بيروت، منشورات مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، ص 182، به نقل از حسني، عبدالرزاق، موجز تاريخ البلدان العراقيّه.



 نظر دهید »

حضرت زینب امنیت دل وآرامش درون

25 مهر 1396 توسط موسسه آموزش عالي فاطمه الزهرا سطح 3 خوراسگان

    آیةالله‌العظمی مظاهری                  

نقش حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها در احیای تشیع

  امام حسین‌ علیه‌السلام برای احیای اسلام و تشیع قیام کردند و طبق گواهی تاریخ، پس از شهادت ایشان، طولی نکشید که ریشه بنی‌امیه خشکید و اسلام عزیز باقی ماند و لذا تردیدی وجود ندارد که بقای اسلام و احیای تشیع مرهون شهادت امام حسین‌ علیه‌السلام است. باید توجه داشت که پس از شهادت امام حسین‌ علیه‌السلام، نوبت به امام سجاد‌ علیه‌السلام، حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها و اهل بیت امام رسید که با اسارت خود، موج شهادت و وقایع جانسوز کربلا را سراسری کنند. در واقع، اگر قضیه اسارت رخ نمی‌داد، موج کربلا در جهان منتشر نمی‌شد. پس از اسارت نیز موج شهادت، با عزاداری عالم‌گیر شد. در واقع، حرکت حسینی، ابتدا با شهادت و اسارت و سپس با عزاداری شیعیان جاودان و سراسری ‌شد و همیشه باقی خواهد ماند. از این‌رو می‌توان گفت: شهادت، اسارت و عزاداری در یک راستا هستند. 

 امام حسین‌ علیه‌السلام برای احیای اسلام و تشیع قیام کردند و طبق گواهی تاریخ، پس از شهادت ایشان، طولی نکشید که ریشه بنی‌امیه خشکید و اسلام عزیز باقی ماند و لذا تردیدی وجود ندارد که بقای اسلام و احیای تشیع مرهون شهادت امام حسین‌ علیه‌السلام است. باید توجه داشت که پس از شهادت امام حسین‌ علیه‌السلام، نوبت به امام سجاد‌ علیه‌السلام، حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها و اهل بیت امام رسید که با اسارت خود، موج شهادت و وقایع جانسوز کربلا را سراسری کنند. در واقع، اگر قضیه اسارت رخ نمی‌داد، موج کربلا در جهان منتشر نمی‌شد. پس از اسارت نیز موج شهادت، با عزاداری عالم‌گیر شد. در واقع، حرکت حسینی، ابتدا با شهادت و اسارت و سپس با عزاداری شیعیان جاودان و سراسری ‌شد و همیشه باقی خواهد ماند. از این‌رو می‌توان گفت: شهادت، اسارت و عزاداری در یک راستا هستند.

▪ حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها قافله سالار اسرای کربلا

حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها با تلاش و فداکاری فراوان، سفر اسارت را بسیار خوب اداره کرده، به ثمر رسانیدند. از این جهت، تشیع، مرهون زحمات آن بانوی بزرگوار است.

البته در این میان نباید از نقش اساسی امام سجاد‌ علیه‌السلام در بقای تشیع غافل شد؛ چراکه آن حضرت در مدت سی ‌و چهار سال بعد از شهادت امام حسین‌ علیه‌السلام، برای احیا و ترویج حرکت حسینی تلاش کردند و در آن دوران، تشیع را در بین مردم جا انداختند و باعث شدند که شجره طیبه قرآن، به بار بنشیند؛ اما در روز عاشورا مصلحت تشیع، در بیماری امام سجاد‌ علیه‌السلام بود؛ زیرا بیماری، مانع شهادت ایشان و عامل باقی ماندن امامت شد.

به هر حال، حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها در دوران اسارت، قافله سالار کاروان اسرا بودند و زیر نظر ولایت امام سجاد‌ علیه‌السلام، اهداف اسارت را دنبال کردند. در حقیقت، اگر زینب نبود، اهداف اصلی قیام امام حسین‌ علیه‌السلام محقق نمی‌شد.

▪ شایستگی حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها برای به ثمر نشاندن قیام عاشورا

قافله سالاری کاروان اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام و به ثمر نشاندن خون شهدای مظلوم کربلا، لیاقت خاصی می‌طلبید که حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها از آن برخوردار بود. در حقیقت، شخصیتی که وظیفه خطیر و عظیمی که بر عهده دارد باید به صفاتی هم‌چون صبر، گذشت، وفا، اخلاص، ایثار و از جمله شجاعت، متصف باشد و حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها چنین بود. ایشان، قضیه کربلا و وظایف خویش را از مادر گرامی خویش حضرت زهرا‌ سلام‌الله‌علیها در دوران طفولیت، آموخته بود. مثلاً طبق آن‌چه در برخی مقاتل آمده است، حضرت زهرا‌ سلام‌الله‌علیها پیراهنی که با دست مبارک خود، بافته و دوخته بودند، به زینب دادند تا وقت وداع، به برادر بدهد و از طرف مادر، زیر گلوی او را نیز ببوسد. امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام نیز دختر خویش را از واقعه کربلا آگاه ساخته بودند. پس، حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها از کودکی برای این حرکت سرنوشت‌ساز تربیت و برای سربلندی در این میدان، آماده و تربیت شده بود.

▪ تبلور مراتب شجاعت در شخصیت حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها

شجاعت، سه مرتبه یا سه معنا دارد؛ مرتبۀ اول شجاعت، نترسیدن از دیگران به‌خصوص نترسیدن از افراد زورگو و قدرتمند است. مرتبه دوم شجاعت که بالاتر از معناى اول است، تسلط بر هوى و هوس و نفس اماره است. اما بالاترین مرتبه، شجاعت این است؛ که انسان در جزر و مد روزگار خودش را نبازد و حضرت زینب مظلومه‌ سلام‌الله‌علیها از هر سه مرتبه شجاعت، در حد اعلای آن برخوردار بودند.

▪ عزت و اقتدار حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها

مرتبه اول شجاعت، به خوبی در شخصیت حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها ظهور و بروز داشت؛ به‌گونه‌ای که در دوران اسارت و پس از آن، هیچ‌گاه از افراد زورگویی چون یزید و ابن‌زیاد نترسید و در برابر سخنان ناحق و بی‌منطق آنان با عزت و اقتدار تمام ایستادگی کرد.

در مجلس ابن‌زیاد، وقتی اسرا وارد مجلس شدند، حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها در گوشه‌ای از قصر نشستند که در دید نامحرم نباشند. ابن‌زیاد رو به سوی ایشان کرد و گفت: دیدی خدا با شما چه کرد؟ حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها برخاست و با شدت فراوان فرمود: «ما رأیت إلا جمیلًا هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا إلى مضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم فتحاجّ و تخاصم فانظر لمن الفلج یومئذ ثکلتک أمک یا ابن مرجانة» (بحارالانوار/45/116)

ایشان به بیان ساده فرمود: تو نمی‌فهمی! ما در این مسافرت، چیزی جز خوبی ندیدیم؛ زیرا شهادت و اسارت، سرنوشت ما بود و ریشه شما را خواهد سوزاند، تشیع برای همیشه احیاء خواهد شد و اما تو به‌زودی خواهی مرد. پس، منتظر باش و ببین چه کسی رسوا می‌شود؟ مادرت به عزایت بنشیند!

ابن‌زیاد از کلمات شجاعانه حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها به اندازه‌ای عصبانی شد که دستور قتل حضرت زینب را داد، اما مشیت الهی اقتضا نکرد و نیت شوم او عملی نشد.

در مجلس یزید هم حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها با شجاعت تمام، خطبۀ بسیار کوبنده‌ای خواند. او در ابتدای سخنان خود بعد از حمد الهی، خطاب به یزید ‌فرمود: تو فکر می‌کنی که خداوند ما را ذلیل و تو را عزیز کرده است؟ هرگز چنین نیست؛ زیرا خدا به تو مهلت داده است که هرچه می‌خواهی ظلم کنی تا عذاب خود را زیاد کنی. پس، صبر کن و عاقبت خود را ببین. سپس آیه شریفه «و لا یحسبنّ الذین کفروا أنّما نملی‏ لهم خیر لأنفسهم إنّما نملی‏ لهم لیزدادوا إثماً و لهم عذاب مهین» (آل‌عمران/178) را قرائت کرد. در بخش دیگری از خطبه نیز می‌فرماید: ای یزید! تو دشمن پیامبری و به‌زودی تو و کسانی که تو را بر حکومت نشاندند، خواهید فهمید که ظالمان چه جایگاه بدی دارند. هرچند مجبورم با تو سخن بگویم، اما تو در نزد من خوار و کوچکی! (بحارالانوار/‏45/134)

▪ حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها، مظهر وظیفه‌شناسی

برخورداری از شجاعت، حتی در مرتبه اول آن، این توان را به انسان می‌دهد که پس از تشخیص وظیفه، به آن عمل نماید و هراسی از موانع انجام وظیفه نداشته باشد. حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها چنین بود؛ یعنی شناخت وظیفه و عمل به آن در سیره ایشان، به‌خصوص در مدت اسارت به خوبی مشهود بود. به‌عنوان مثال، وقتی وظیفه ایشان اقتضا می‌کرد که سخنرانی کند به افشاگری بنی‌امیه پرداخت و از هیچ کس ترس و واهمه نداشت. خطبه‌های حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها در بازار کوفه، مجلس ابن‌زیاد، بازار شام و مجلس یزید بسیار عالی و کوبنده بود و در تاریخ ثبت است. ایشان چنان خطبه می‌‌خواند که به تعبیر راوی، گویا امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام خطبه می‌خواند، حتی در همان روزهای اول اسارت در کوفه، نزدیک بود مردم با افشاگری حضرت زینب، علیه بنی‌امیه قیام کنند، اما چون شورش آنان در آن موقعیت، منجر به سرکوب می‌شد و نتیجه مطلوب، یعنی انتشار سراسری موج کربلا را در بر نداشت، امام سجاد‌ علیه‌السلام مانع آن ‌شده، ‌فرمودند: «یا عمة اسکتی… أنت بحمد الله عالمة غیر معلمة فهمة غیر مفهمة» (الاحتجاج/2/305)

عمه جان صبر کن؛ شما عالم و زن فهمیده‌ای هستید که بدون معلم به این درجه رسیده‌اید. حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها نیز بر حسب وظیفه‌شناسی سکوت اختیار کرد.

▪ تقوای حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها

مرتبه دوم شجاعت، یعنی غلبه بر هوای نفس نیز در شخصیت حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها تجلی بارزی داشت. پیامبر اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرمایند: شجاع‌ترین مردم کسی است که متقی باشد: «أشجع الناس من غلب هواه‏» (امالی الصدوق/21)

به تعبیر نبی گرامی، شجاع‌ترین مردم کسی است که بر نفس خود مسلط باشد، و تسلط بر نفس یعنی به همه واجبات مخصوصاً به نماز اهمیت دهد و در عمل به مستحبات به‌خصوص نماز شب، انس با قرآن و خدمت به خلق خدا کوشا باشد و از گناهان و حتی مکروهات اجتناب ورزد، بی‌شک چنین کسی با مداومت بر عبادت، به مقام عبودیت نائل خواهد شد.

حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها در مقام عبودیت چنان پیش رفته بود که امام حسین‌‌ علیه‌السلام هنگام خداحافظی از او خواستند که در نماز شب‌ها آن حضرت را دعا کند. حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها، با ریاضت‌های دینی به مقام عبودیت رسیده بود و در آن مقام، از نماز لذت می‌برد؛ زیرا بهترین لذت در مقام عبودیت، نماز به‌خصوص نماز شب است. به تعبیر قرآن در سوره اسراء نماز شب انسان را به مقام محمود می‌رساند.

▪ اهتمام حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها به نماز شب

نماز شب حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها هیچ‌گاه، حتی در این مسافرت و در شام عاشورا، ترک نشد. شام عاشورا، برای حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها شب سختی بود، ایشان علاوه بر مصیبت از دست دادن شش برادر، با لشکری درنده‌خو مواجه شده بود که می‌بایست کودکان و اهل حرم را نیز سرپرستی نماید. همین زینب‌ سلام‌الله‌علیها، بعد از نماز مغرب و عشا، با کمک ام‌کلثوم خیمه نیم‌سوخته‌ای را برپا کردند، و امام سجاد‌ علیه‌السلام را در آن خیمه آوردند و به‌دنبال جمع‌ کردن بچه‌ها به بیابان رفتند؛ بالاخره تا نیمه‌های شب، همه زنان و کودکان را جمع کردند و سپس کسی را فرستادند و از عمر سعد، مشک آبی گرفتند و بچه‌ها را سیراب کردند. وقتی از سر و سامان دادن امور کودکان و زنان فارغ شدند، نزد امام سجاد‌ علیه‌السلام آمدند و نشسته، نماز شب خواندند. امام سجاد‌ علیه‌السلام که از شدت بیماری قادر به نشستن نبودند. پس از نماز، به حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها فرمودند: عمه جان! ندیده بودم که نماز شب را نشسته بخوانید!

همه این وقایع برای ما پیام دارد؛ امام سجاد‌ علیه‌السلام از نماز شب عمه خود در آن شرایط بحرانی تعجب نکردند، بلکه ‌فرمودند: چرا نماز شب را نشسته خواندید؟ حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها نیز پاسخ داد: می‌خواستم بایستم، اما زانوهایم تاب و توان ایستادن نداشت. دو شب پس از عاشورا کاروان اسرا در نیمه‌های شب، به پشت دروازه کوفه رسید. طبق برنامه قبلی، آن‌ها را نگه داشتند تا فردا با حضور مردم و هم‌زمان با جشن پیروزی، وارد کوفه شوند. زینب مظلومه‌ سلام‌الله‌علیها در آن موقعیت و در پشت دروازه کوفه نیز نماز شب خواند. در خرابه شام و در طول مسیر مسافرت هم نماز شب حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها ترک نشد.

▪ امنیت دل و آرامش درونی حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها

انسان در سایه تقوا، به امنیت دل و آرامش درونی دست می‌یابد. قرآن شریف در سوره انعام، با طرح یک سؤال و ارائه پاسخ روشن آن، نکته دقیقی را به بشریت می‌آموزد. ابتدا می‌پرسد: چه کسی استحقاق دارد که امنیت دل پیدا کند؟ سپس پاسخ می‌دهد: کسی که ایمان را زیربنا و تقوا را روبنای ساختمان دین خود قرار دهد. به تعبیر دیگر، کسی که با اعتقاد راسخ، تقید به ظواهر شرع مقید باشد؛ یعنی به انجام واجبات و مستحبات اهمیت می‌دهد و از محرمات و مکروهات اجتناب می‌ورزد، به اطمینان قلبی خواهد رسید و هدایت الهی نصیب او می‌گردد: «فأی الفریقین أحق بالأمن إن کنتم تعلمون، الذین آمنوا و لم یلبسوا إیمانهم بظلم أولئک لهم الأمن و هم مهتدون» (انعام/81 و 82)

حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها از مصادیق این آیه شریفه به شمار می‌رود، چراکه ایشان با ایمان قوی و تقوای مثال زدنی، مشمول هدایت خاص الهی بود و از این جهت، در آن بحران سخت، پیروز میدان شد.

▪ استقامت حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها

مرتبه سوم شجاعت نیز به‌خوبی در حضرت زینب ظهور نمود، ایشان در دوره اسارت که برای ایشان یک دریای پر تلاطم و مواج بود، به اعتراف دوست و دشمن، از عهده وظیفه و مسئولیت خود برآمد و هجوم مصایب و بلایا او را منزوی و منفعل نکرد. ایشان در شام عاشورا و پس از دیدن داغ شش برادر و دو فرزند و تحمل مصایب فراوان، منفعل نشد و گریه نکرد، بلکه با صلابت و استواری، زنان و کودکان را که در بیابان متفرق شده بودند، جمع کرده، از آنان محافظت کرد. ایشان در آن شرایط سخت و حتی با مشاهده صحنه‌ای که در آن دوتن از بچه‌ها دست به گردن یکدیگر، از فرط تشنگی از دنیا رفته بودند، مانند یک شیرمرد به‌خوبی ایفای نقش کرد.

خطبه‌های حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها و سخنرانی افشاگرانه ایشان در کوفه و شام، در حالی‌که چند روزی از عاشورا می‌گذشت، ناشی از استقامت و استواری آن حضرت بود.

▪ حیا، عفت و غیرت حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها

آن‌چه به‌خصوص در زمان حاضر توجه جدی می‌طلبد، این است که خاندان وحی، از ابتدای مسافرت تا رسیدن به کربلا و پس از آن در دوران اسارت، هیچ‌گاه در حفظ حجاب خود کوتاهی نکردند و همواره پوشش مورد نظر اسلام را مراعات کردند. آنان در رعایت حیا نیز بسیار کوشا بودند و حتی در شرایط بحرانی اجازه ندادند که نامحرم به آن‌ها خیره شود. زینب‌ سلام‌الله‌علیها در این زمینه نیز قافله سالار بود و همواره با غیرت خاصی از حجاب، حیا و عفت زنان کاروان مراقبت می‌کرد. در مجلس یزید که قبلاً به برخی خصوصیات آن اشاره شد، وقتی حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها احساس کرد که زنان و دختران اهل‌بیت در معرض دید افراد نامحرم قرار دارند، با تندی فرمود: «أ من العدل یا ابن الطلقاء تخدیرک حرائرک و إماءک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتکت ستورهن و أبدیت وجوههن تحدو بهن الأعداء من بلد إلى بلد» (الاحتجاج/2/308) اى فرزند رهاشدگان [اشاره به فتح مکه و بخشیده شدن ابوسفیان و معاویه توسط پیامبر‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ]، آیا این از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را در امنیت و پشت پرده‏ بنشانى و دختران پیامبر خدا را در بند اسارت و در برابر دید دشمنان، در این شهر و آن شهر بگردانی؟

در روز یازدهم محرم هم وقتی افراد لشکر دشمن برای سوار کردن زنان و کودکان و بردن آن‌ها، به کوفه آمدند، حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها به آن‌ها تشر زد و اجازه نداد نزدیک زنان و دختران شوند. سپس، گرچه مشقت داشت، اما برای رعایت حیا و عفت، خود ایشان با کمک ام‌کلثوم، زنان و کودکان را سوار بر مرکب کردند، و برای تحریک عواطف و بیدار شدن کوفیان، نحوه قرار گرفتن آن‌ها در مرکب را طوری طراحی و برنامه‌ریزی کردند که هر کودک یتیم در دامن یکی از زنان بنشیند.

▪ حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها سرمشق زندگی

همه باید حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها را سرمشق خود قرار دهند و با رعایت تقوا و مداومت بر عبادت، به مقام عبودیت برسند. اهتمام حضرت زینب به نماز شب، باید الگوی جوانان باشد تا موفق شوند.

شجاعت شگفت‌آور حضرت زینب‌ سلام‌الله‌علیها باید در زندگی شیعیان جاری شود و همه در شناخت وظیفه و عمل به وظیفه از همدیگر سبقت بگیرند.

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حضرت آیةالله مظاهری

 

 نظر دهید »

"زیارت عاشورا و اعتبار سند آن"

25 مهر 1396 توسط موسسه آموزش عالي فاطمه الزهرا سطح 3 خوراسگان

” آیةالله‌العظمی شبیری زنجانی (افق حوزه شماره 527)”

            “زیارت عاشورا و اعتبار سند آن”

 

  صرف‏ نظر از تأییدات غیبى ‏اى که از طرق معتبر، درباره زیارت عاشورا وارد شده که خود، دلیل بر اعتبار این زیارت شریف است سندى هم که شیخ طوسى در مصباح‌المتهجد در ذیل این زیارت آورده و با «روى محمدبن خالد الطیالسی» آغاز مى‏شود، صحیح است. در آن‌جا بعداز نقل زیارت سیدالشهدا‌ علیه‌السلام از علقمه، چنین آمده است: رَوى مُحَمَّدُ‌بن خالِدٍ الطیالِسِیُّ عَن سَیفِ‌بن عَمیرَةَ، قالَ خَرَجتُ مَعَ صَفوانَ‌بن مِهرانَ الجَمّالِ وعِندَنا جَماعَةٌ مِن أصحابِنا إلى الغَرِیِّ… فَلَمّا فَرَغنا مِن الزِّیارَةِ صَرَفَ صَفوانُ وَجهَهُ إلى ناحِیَةِ أبی عَبدالله الحُسَینِ‌ علیه‌السلام فَقال لَنا: تَزورونَ (/ نَزورُ) الحُسَینَ‌ علیه‌السلام مِن هذا المَکانِ مِن عِندِ رَأسِ أمیرِالمُؤمِنینِ‌ علیه‌السلام مِن هاهُنا. أومَأَ إلَیهِ أبوعَبدِاللهِ الصّادِقُ‌ علیه‌السلام وأنَا مَعَهُ. قالَ: فَدَعا صَفوانُ بِالزِّیارَةِ التی رَواها عَلقَمَةُ‌بن مُحَمَّدٍ الحَضرَمیُّ عَن أبی جَعفَرٍ‌ علیه‌السلام فی یَوم عاشوراءَ؛(1) محمدبن خالد الطیالسى، از سیف‌بن عمیره، چنین روایت کرده است: با صفوان‌بن مهران جمال و گروهى از شیعیان، به سوى نجف به راه افتادیم… . …
 صرف‏ نظر از تأییدات غیبى ‏اى که از طرق معتبر، درباره زیارت عاشورا وارد شده که خود، دلیل بر اعتبار این زیارت شریف است سندى هم که شیخ طوسى در مصباح‌المتهجد در ذیل این زیارت آورده و با «روى محمدبن خالد الطیالسی» آغاز مى‏شود، صحیح است. در آن‌جا بعداز نقل زیارت سیدالشهدا‌ علیه‌السلام از علقمه، چنین آمده است: رَوى مُحَمَّدُ‌بن خالِدٍ الطیالِسِیُّ عَن سَیفِ‌بن عَمیرَةَ، قالَ خَرَجتُ مَعَ صَفوانَ‌بن مِهرانَ الجَمّالِ وعِندَنا جَماعَةٌ مِن أصحابِنا إلى الغَرِیِّ… فَلَمّا فَرَغنا مِن الزِّیارَةِ صَرَفَ صَفوانُ وَجهَهُ إلى ناحِیَةِ أبی عَبدالله الحُسَینِ‌ علیه‌السلام فَقال لَنا: تَزورونَ (/ نَزورُ) الحُسَینَ‌ علیه‌السلام مِن هذا المَکانِ مِن عِندِ رَأسِ أمیرِالمُؤمِنینِ‌ علیه‌السلام مِن هاهُنا. أومَأَ إلَیهِ أبوعَبدِاللهِ الصّادِقُ‌ علیه‌السلام وأنَا مَعَهُ. قالَ: فَدَعا صَفوانُ بِالزِّیارَةِ التی رَواها عَلقَمَةُ‌بن مُحَمَّدٍ الحَضرَمیُّ عَن أبی جَعفَرٍ‌ علیه‌السلام فی یَوم عاشوراءَ؛(1) محمدبن خالد الطیالسى، از سیف‌بن عمیره، چنین روایت کرده است: با صفوان‌بن مهران جمال و گروهى از شیعیان، به سوى نجف به راه افتادیم… .

هنگامى که از زیارت فارغ شدیم، صفوان صورتش را به سوى [کربلا، مدفن] اباعبدالله [الحسین] گرداند و به ما گفت: از این‌جا، [امام] حسین‌ علیه‌السلام را زیارت مى‏کنید. امام صادق‌ علیه‌السلام در حالى‌که من همراهش بودم، از این‌جا به آن حضرت اشاره کرد.

سیف‌بن عمیره مى‏گوید: سپس صفوان، زیارتى را خواند که علقمةبن محمد حضرمى، از امام باقر‌ علیه‌السلام در روز عاشورا نقل کرده است. ظاهر این عبارت این است که امام صادق‌ علیه‌السلام همان زیارتى را که علقمه از امام باقر‌ علیه‌السلام نقل کرده، رو به جانب مدفن سیدالشهدا‌ علیه‌السلام و با اشاره به آن، بر زبان رانده و آن امام را این‌گونه زیارت کرده است. در این طریق، درباره وثاقت سیف‌بن عمیره و صفوان‌بن مهران، تردیدى نیست، بلکه دو مطلب ذیل، نیازمند بررسى است:

۱. طریق ذکر شده به محمدبن خالد الطیالسى؛ ۲. وثاقت خود محمدبن خالد.

▪ بررسى طریق روایت تا محمدبن خالد طیالسى

از دو راه مى‏توان اعتبار طریق روایت به طیالسى را به اثبات رسانید: راه اول: ظاهر عبارت «رَوى محمد‌بن خالد» -به جاى «رُوی عن محمدبن خالد»-(۲) این است که شیخ طوسى نسبت روایت را به محمدبن خالد طیالسى ثابت مى‌‏دانسته و همین امر براى اثبات اعتبار سند روایت از این جهت، کفایت مى‌کند. راه دوم: ظاهراً این حدیث از کتاب محمدبن خالد طیالسى گرفته شده است.

شیخ طوسى کتابى به وى نسبت داده (3) و آن‌را با این سند نقل کرده است: «حسین‌بن عبیدالله (غضائرى)، از احمدبن محمدبن یحیى عطار، از پدرش، از محمدبن على‌بن محبوب، از محمدبن خالد».

این افراد، همگى از بزرگان و اجلاى امامیه بوده‏اند. احمدبن محمد‌بن یحیى عطار هم از مشایخ اجازه بوده و بنابر تحقیق، مشایخ اجازه، نیازمند توثیق نیستند.

▪ بررسى وثاقت محمد‌بن خالد طیالسى

چند دلیل بر وثاقت محمد‌بن خالد در دست است:

۱. محمد‌بن على‌بن محبوب که خود، از بزرگان طایفه امامیه است، کتاب طیالسى را از او روایت مى‏کند(۴) که دلیل بر آن است که بر وى اعتماد کرده است.

۲. محمد‌بن خالد طیالسى در طریق بزرگان، به کتاب‏هاى جماعتى که در زیر به برخى از آن‌ها اشاره مى‏کنیم، واقع است.

از جمله این مؤلفان، سیف‌بن عمیره است که ابوطاهر محمد‌بن سلیمان زُرارى (جد ابوغالب زرارى) و محمد‌بن جعفر رزاز که هر دو از بزرگان و ثقات مشایخ امامیه هستند (۵) از محمد‌بن خالد طیالسى، از سیف‌بن عمیره، کتاب وى را روایت مى‏کنند (۶) که نشانه اعتماد ابوطاهر و رزاز بر طیالسى است.

از جمله این مؤلفان، عاصم‌بن حمید، علاء‌بن رزین و اسماعیل‌بن عبدالخالق‌اند که ابوطاهر (جد ابوغالب زرارى)، کتب ایشان را با چیزهایى دیگر، از محمد‌بن خالد طیالسى روایت مى‏کند. (۷)

از جمله این مؤلفان، رُزیق‌بن زبیر است که کتابش را عبدالله‌بن جعفر حِمْیرى، از محمد‌بن خالد طیالسى، از او روایت مى‏کند. (۸) و نیز حمید‌بن زیاد -که با این‌که واقفى است، شیخ طوسى و نجاشى وى را توثیق کرده‏اند(۹) - اصل‌هاى بسیارى را از محمد‌بن خالد طیالسى روایت مى‏کند. (۱۰)

۳. بسیارى از بزرگان و ثقات، از وى روایت مى‏کنند (۱۱)- راویان ثقه وى علاوه بر کسانى که پیشتر به نام ایشان اشاره شد- عبارت‏اند از: حَمدان‌بن احمد قَلانِسى (۱۲)، سعد‌بن عبدالله، سَلَمة‌بن خطاب -که بنا بر اظهر، ثقه است (۱۳)- و فرزند وى عبدالله‌بن محمد‌بن خالد طیالسى (۱۴)، على‌بن ابراهیم، على‌بن سلیمان زُرارى(۱۵)، محمد‌بن حسن صفّار (۱۶) و معاویة‌بن حکیم.

این شواهد، از قوى‏ترین نشانه‌‏ها بر وثاقت محمد‌بن خالد طیالسى هستند. از سوى دیگر، هیچ مذمت و تضعیفى در مورد وى نقل نشده است، حتى از ابن غضائرى که از وى مذمت و تضعیف درباره بسیارى از ثقات، حکایت شده است. بنابراین در وثاقت محمد‌بن خالد طیالسى تردیدى نیست.

از مجموع آن‌چه گذشت، در مى‌یابیم که این سند زیارت عاشورا، سندى است صحیح.

…………………………………………

▪ پی‌نوشت‌ها

۱. مصباح‌المتهجد /۷۷۷؛ مصباح ‌الزائر/ ۲۷۲؛ بحارالانوار/۱۰۱/۲۹۶/ح۳.

2. عبارت شیخ طوسى، صیغه معلوم و نسبت جزمى دارد، نه صیغه مجهول که از تردید شیخ طوسى در نسبت روایت به محمد‌بن خالد طیالسى حکایت مى‏کند.

3. الفهرست طوسى/۲۲۸.

4. الفهرست طوسى/۲۲۸.

5. رجال النجاشى/۲/۲۴۱؛ رساله أبى‌غالب الزرارى/۱۱۸ و ۱۴۰.

6. رجال النجاشى/۱/۴۲۵؛ رساله أبى‌غالب الزرارى/۴۸.

7. رساله أبی‌غالب الزرارى/۴۸ و ۱۸۲. از برخى طرق و اسناد بر مى ‌آید که بزرگان دیگرى نیز کتاب‌هاى برخى از این مؤلفان را روایت مى‌کنند. در این‌باره ر.ک: الفهرست طوسى/۱۸۳؛ قرب الإسناد/۲۹/ح۹۶ و ص۳۲/ح۱۰۳ و ص۱۲۵/ح۴۳۹ و ص۱۳۰/ح۴۵۳.

8. رجال النجاشى/۱/۳۸۳. نیز ر.ک: امالى طوسى/۶۹۷/ح۱۴۸۸ و ص۷۰۰/ح۱۴۹۷.

9. فهرست طوسى/۱۱۴؛ رجال النجاشى /۱/۳۲۱.

10. رجال طوسى/۴۴۱.

11. در معجم رجال الحدیث/۱۶/۷۰ به نشانى روایت برخى از این راویان از محمد‌بن خالد طیالسى اشاره شده است. ما در پانوشت بعدى، نشانى روایت دیگر راویان را از وى خواهیم آورد.

12. شواهد التنزیل/۱/۱۹۱/ح۲۰۳.

13. ر.ک: کتاب النکاح تقریرات دروس آیةالله سیدموسى شبیرى/ج۱۰، درس ۳۶۸/ص۶ و ۷.

14. خصال/۵۱۷/ح۴؛ رجال کشى/۱/ ۳۸۸/رقم ۲۷۸ و ج۲/۷۰۷/رقم ۷۶۲؛ فلاح المسائل/۴۵۵/ح۳۱۰؛ دلائل الإمامة/۴۸۷/ح۴۸۶.

15. امالى طوسى/۷۲/ح۱۰۵ و ص۷۸/ح۱۱۴ که هر دو گرفته شده‏اند از؛ امالى مفید/۲۹۸/ح۸ و ص۳۰۸/ح۷؛ علل الشرایع/۴۴۶/ح۴؛ تأویل الآیات/۱/۴۳۲/ح۱۱ و ص۳۰۳/ح۶ و ص۳۲۴/ح۳. ولى در این دو جا «زرارى» به «رازى» تصحیف شده است.

16. بصائرالدرجات/۱۶۴/ح۶ و ص۲۰۶/ح۱۳ و ص۳۸۶/ح۱۰؛ فهرست طوسى/۱۸۳.

منبع: جرعه‌ای از دریا، جلد دوم

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 28

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مناسبتها
  • فرهنگی
    • مسابقات
  • آموزش
  • پژوهش
  • حدیث عشق
  • شبهات
  • تسلیتها
  • عرض تبریک
  • کلام وحی
  • کلام بزرگان
  • درآیینه اخبار

آرشیو وبلاگ من

  • دی 1396 (3)
  • آبان 1396 (13)
  • مهر 1396 (2)
  • دی 1395 (62)
  • آذر 1395 (10)
  • آبان 1395 (23)
  • مهر 1395 (37)
  • بیشتر...
حدیث موضوعی

کاربران آنلاین

  • ترنم گل
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • آسمان آبي

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • ترنم گل
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • آسمان آبي

اوقات شرعی

دریافت کد اوقات شرعی

ساعت

دریافت کد اوقات شرعی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس