نشریه
نشریه تخصصی علوم تربیتی از دیدگاه اسلام در بخش نشریات علمی ترویجی وعلمی تخصصی بانک نشریات علمی فارسی نمایه شد. جهت مشاهده و دانلود متن کامل مقالات نشریه به لینک زیر مراجعه کنید:
http://fa.journals.sid.ir/JournalList.aspx?ID=8307
نشریه تخصصی علوم تربیتی از دیدگاه اسلام در بخش نشریات علمی ترویجی وعلمی تخصصی بانک نشریات علمی فارسی نمایه شد. جهت مشاهده و دانلود متن کامل مقالات نشریه به لینک زیر مراجعه کنید:
http://fa.journals.sid.ir/JournalList.aspx?ID=8307
کتابی که میخوانی، نباید به جای تو فکر کند، بلکه باید تو را به اندیشیدن وادارد.
او غریب است
بنده ی من, نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
- خدایا! خسته ام! نمی توانم.
بنده ی من, دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
- خدایا! خسته ام! برایم مشکل است نیمه ی شب بیدار شو بنده ی من, قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.
- خدایا! سه رکعت زیاد است.
بنده ی من, فقط یه رکعت نماز وتر بخوان.
- خدایا! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟
بنده ی من, قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله.
- خدایا! من در رختخواب هستم. اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد.
بنده ی من, همان جا که دراز کشیده ای تیمّم کن و بگو یا الله.
- خدایا! هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو بیرون بیاورم.
بنده ی من, در دلت بگو یا الله. ما نماز شب برایت حساب می کنیم.
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد…
ملائکه ی من, ببینید من آنقدر ساده گرفته ام, اما او خوابیده است! چیزی به اذان صبح نمانده, او را بیدار کنید. دلم برایش تنگ شده است, امشب با من حرف نزده است.
- خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم, اما باز خوابید.
ملائکه ی من, در گوشش بگویید که پروردگار منتظر توست.
- پروردگار! باز هم بیدار نمی شود, اذان صبح را می گویند.
هنگام طلوع آفتاب است؛ ای بنده ی من, بیدار شو, نماز صبحت قضا می شود.
خورشید از مشرق سر بر می آورد….
- خداوندا! نمی خواهی با او قهر کنی؟
او جز من کسی را ندارد….شاید توبه کرد….
وقتی به عبادت می ایستیم, خداوند آنچنان گوش فرا می دهد که انگار همین یک بنده را دارد و ما چنان غافلیم که گویا صدها خدا داریم!
جرعه نهم: تقویت عزم عملی
عزم سیدالشهدا(علیه السلام) در جای جای نهضت آن حضرت پیداست و امت اسلامی را به عزم مداری فرامی خواند…
انسان باید مصمّم باشد تا بتواند عملاً نشان دهد که دین نزد او عزیزتر از دنیاست و برای صیانت آن, همه چیز را رها می کند و روی آن سرمایه گذاری می کند؛ همچنین بتواند بگوید من به جهاد مهر می ورزم و زندگی با افراد ظالم برایم رنج آور است و نه تنها آن را بد می دانم, از آن منزجرم و سالار شهیدان(علیه السلام) نمونه ی تام این صحنه است. آن حضرت فرمود نبرد را از من یاد بگیرید؛ من ذائقه و شامّه ای سالم دارم و نفس کشیدن در فضای ستم و زندگی در نظام گناه را تلخ می دانم و از آن رنج می برم….
جرعه دهم: رفتار جوانمردانه
امت اسلامی در بخش رفتاری, الگویش سالار شهیدان(علیه السلام) است و از جلوه های عملی سیره ی آن حضرت رفتار جوانمردانه با مخالفان است…
آن حضرت به سمت منطقه ای بلند و برجسته رفت و حرّ نیز با هزار سوار رسید. امام حسین(علیه السلام) دستور داد از آب های فراوانی که برگرفته بودند همه ی سپاهان و اسب های تشنه این گروه هزار نفری را سیراب کردند…
اما همین مردم در روز عاشورا وقتی اباعبدالله و اصحابش را تشنه دیدند, گفتند به شما آب نمی دهیم, تا با لبان تشنه جان بسپارید:… والله! لاتذوقون منه قطرة واحدة حتی تموتوا عطشاَ.
آری! بسیار تفاوت است میان رفتار جوانمردانه علوی و حسینی و ناجوانمردانه اموی و مروانی! شهید کربلا خود جوانمردی راستین بود و امت اسلامی را عملاً به جوانمردی فراخواند.
جرعه یازدهم: احیای دفینه های عقلی مردم
خدا انسان را با ذخیره عقل و دفینه ی فطرت آفرید تا خلیفه ی او باشد و برای اینکه این جایگاه در دسترس باشد و از کف نرود اندیشه های بشر تنظیم شود و هدایت گردند, نمونه هایی از خلیفه های خود, یعنی پیامبران را با بهترین کتاب ها برای رهبری جوامع بشری فرستاد: «انّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَةً»….
جامعه انسانی همانندسلسله جبالی است که معادنی در دل او نهفته است: الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة و انسان شناس می داند در دل این معادن چه گوهرهای گرانبهایی دفن شده است؛ اما این دفینه ها کانی و معدنی نیستند, بلکه عقلی اند و ارزش آن ها با طلا و نقره سنجیده نمی شود…..
جرعه ششم: دستیابی به پیشوایی مردم
قرآن کریم به ما می آموزد تا مراحل معرفت, هجرت, سرعت, و سبقت را در پی یکدیگر طی کنیم؛ یعنی نخست باید عارف به حق شد و راه راست را تشخیص داد و زشتی را از زیبایی باز شناخت و خیر را از شر جدا دید و پس از کسب معرفت, هجرت را آغاز کرد؛ سپس گرفت: « سارعوا» و «سابقوا» و هر جا تکاثر است, اهل سبقت نبود و به آنچه از زینت دنیا در دست دیگران است چشم ندوخت که مصداق « هُم اَحسَنُ اَثاثاً و رِءیا» است؛ اما در بخش کوثر سبقت رواست؛ یعنی باید کوشید اعلم, اعدل, اتقا و ازهد شد و وقتی در همه ی این مراحل گوی سبقت از دیگران ربوده شد, امامت جامعه ی برین را به عهده گرفت: «واجعلنا للمتَّقینَ اِماما» و پیشوای پرهیزکاران شدن از بهترین خواسته های برخاسته از عقلانیت است….
ناپایداری دنیا
انسان از فرصتی که برای او دست می دهد و می تواند با خدای خود راز و نیاز کند و در پیشگاه او به نماز بایستد باید از این موقعیت خوب استفاده کند, زیزرا دنیا مسافرخانه ای است که هرگز نباید آن را منزگاه دائمی پنداشت و روزگار جوی روانی است که هر کسی از آن سهم مشخصی دارد: «تِلکَ الأیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ»…..
جرعه هفتم: ایثار و ایستادگی تا شهادت
امت اسلامی می بایست در راه حق ایستادگی کند و از مردن نهراسد و یکی از مهم ترین خاستگاه این رسالت نیز نهضت سیدالشهدا(علیه السلام) است؛ در برخورد نهایی با کاروان حسینی(علیه السلام), برای حرّ از دار الاماره کوفه دستور رسید بر آن حضرت(علیه السلام) سخت بگیر و او را در اوضاعی قرار ده که نه از کمک مردمی برخوردار شود و نه از کمک طبیعی: فَجَعجِع بالحسین؛
از این رو وقتی حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) فرمود موافقت کن من به نینوا بروم, حرّ گفت من مأمورم شما را به جایی ببرم که هیچ کمکی در کار نباشد. در چنین موقعیتی, سالار شهیدان (علیه السلام) سخنرانی غرّایی کرد و فرمود من نه دست تسلیم دارم و نه پای فرار و تصمیم گرفته ام در هر وضعیتی با دشمن بجنگم و اگر جان مرا هم بگیرید, عزیزانه جان می دهم: لا أعطیکم بیدی إعطاء الذلیل و لا أفرّ فرار العبید,….
حضرت اباعبدالله(علیه السلام) به اهل بیت خود وصیت فرمود که در این مسافرت هرگز شکایت نکنید و چیزی که از عظمت شما می کاهد از زبان شما شنیده نشود و رفتار, گفتار و نوشتاری که از مقام شما می کاهد مشاهده نگردد: فلاتشکوا و لاتقولوا بألسنتکم ما ینقص قدرکم,…
همچنین کسی گزارش نکرده که وقتی آن حضرت اجساد شهدا را به خیمه ی دارالحرب می برد گریسته باشد؛ اما وقتی دید دین خدا در حال احتضار است وگروهی اسلام اموی را در برابر اسلام علوی علم کرده اند و با سوء استفاده از نام اسلام حکومت می کنند, زار زار گریست و اشک ریخت….
جرعه هشتم: حرکت بر پایه دانش تکلیف آور
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در عالم رؤیا به امام حسین( علیه السلام) فرمود که خدا می خواهد تو را کشته ببیند, پس سیدالشهدا(علیه السلام) می دانست که به شهادت خواهد رسید و همین مطلب محققان و علما را واردار کرده است که تحلیل کنند چه عملی منشأ تکلیف است و چه علمی منشأ تکلیف نیست؛ او که یقین داشت کشته می شود و زن و فرزندانش اسیر می شوند,چرا دست به چنین عمل خطرناکی زد؟آیا آگاهی مسلمانان به غیب,تکلیف آور است یانه؟…..