جرعه ششم, هفتم, هشتم
جرعه ششم: دستیابی به پیشوایی مردم
قرآن کریم به ما می آموزد تا مراحل معرفت, هجرت, سرعت, و سبقت را در پی یکدیگر طی کنیم؛ یعنی نخست باید عارف به حق شد و راه راست را تشخیص داد و زشتی را از زیبایی باز شناخت و خیر را از شر جدا دید و پس از کسب معرفت, هجرت را آغاز کرد؛ سپس گرفت: « سارعوا» و «سابقوا» و هر جا تکاثر است, اهل سبقت نبود و به آنچه از زینت دنیا در دست دیگران است چشم ندوخت که مصداق « هُم اَحسَنُ اَثاثاً و رِءیا» است؛ اما در بخش کوثر سبقت رواست؛ یعنی باید کوشید اعلم, اعدل, اتقا و ازهد شد و وقتی در همه ی این مراحل گوی سبقت از دیگران ربوده شد, امامت جامعه ی برین را به عهده گرفت: «واجعلنا للمتَّقینَ اِماما» و پیشوای پرهیزکاران شدن از بهترین خواسته های برخاسته از عقلانیت است….
ناپایداری دنیا
انسان از فرصتی که برای او دست می دهد و می تواند با خدای خود راز و نیاز کند و در پیشگاه او به نماز بایستد باید از این موقعیت خوب استفاده کند, زیزرا دنیا مسافرخانه ای است که هرگز نباید آن را منزگاه دائمی پنداشت و روزگار جوی روانی است که هر کسی از آن سهم مشخصی دارد: «تِلکَ الأیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ»…..
جرعه هفتم: ایثار و ایستادگی تا شهادت
امت اسلامی می بایست در راه حق ایستادگی کند و از مردن نهراسد و یکی از مهم ترین خاستگاه این رسالت نیز نهضت سیدالشهدا(علیه السلام) است؛ در برخورد نهایی با کاروان حسینی(علیه السلام), برای حرّ از دار الاماره کوفه دستور رسید بر آن حضرت(علیه السلام) سخت بگیر و او را در اوضاعی قرار ده که نه از کمک مردمی برخوردار شود و نه از کمک طبیعی: فَجَعجِع بالحسین؛
از این رو وقتی حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) فرمود موافقت کن من به نینوا بروم, حرّ گفت من مأمورم شما را به جایی ببرم که هیچ کمکی در کار نباشد. در چنین موقعیتی, سالار شهیدان (علیه السلام) سخنرانی غرّایی کرد و فرمود من نه دست تسلیم دارم و نه پای فرار و تصمیم گرفته ام در هر وضعیتی با دشمن بجنگم و اگر جان مرا هم بگیرید, عزیزانه جان می دهم: لا أعطیکم بیدی إعطاء الذلیل و لا أفرّ فرار العبید,….
حضرت اباعبدالله(علیه السلام) به اهل بیت خود وصیت فرمود که در این مسافرت هرگز شکایت نکنید و چیزی که از عظمت شما می کاهد از زبان شما شنیده نشود و رفتار, گفتار و نوشتاری که از مقام شما می کاهد مشاهده نگردد: فلاتشکوا و لاتقولوا بألسنتکم ما ینقص قدرکم,…
همچنین کسی گزارش نکرده که وقتی آن حضرت اجساد شهدا را به خیمه ی دارالحرب می برد گریسته باشد؛ اما وقتی دید دین خدا در حال احتضار است وگروهی اسلام اموی را در برابر اسلام علوی علم کرده اند و با سوء استفاده از نام اسلام حکومت می کنند, زار زار گریست و اشک ریخت….
جرعه هشتم: حرکت بر پایه دانش تکلیف آور
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در عالم رؤیا به امام حسین( علیه السلام) فرمود که خدا می خواهد تو را کشته ببیند, پس سیدالشهدا(علیه السلام) می دانست که به شهادت خواهد رسید و همین مطلب محققان و علما را واردار کرده است که تحلیل کنند چه عملی منشأ تکلیف است و چه علمی منشأ تکلیف نیست؛ او که یقین داشت کشته می شود و زن و فرزندانش اسیر می شوند,چرا دست به چنین عمل خطرناکی زد؟آیا آگاهی مسلمانان به غیب,تکلیف آور است یانه؟…..